هشتمین جشنواره تلویزیونی مستند

جشنواره مستند، جشنواره تلویزیونی مستند، جشنواره فیلم، جشنواره عکس و جشنواره مستند نگاری، ویژه فلسطین

نقد مستند «سو»

نقد مستند «سو»

رحیم ناظریان

وقتی سوژه، هیچ هیجانی برنمی‌انگیزد…

مستند «سو» هیچ نوع کنش هیجانی ایجاد نمی‌کند! نه اینکه از اساس کنشی نداشته باشد یا ذاتاً سوژه فاقد عملی نهفته یا بدون پتانسیل باشد، بلکه شکل روایت به‌گونه‌ای است که به اعمال و رویداد اجازه عرض‌اندام نمی‌دهد. عده‌ای هنرمند عکاس، در قالب یک پروژه‌ی عکاسی به مکان‌هایی مختلف می‌روند و با عکاسی از سوژه‌ها و اشخاص و نوع معیشت و زیست شان، خرده روایاتی از آنها می‌سازند و در این میان سعی در تغییر وضعیتی بغرنج دارند. به‌طور مثال در مکانی سیل‌زده، یا مناطق محروم حضور می‌یابند و به ثبت بوم و چهره می‌پردازند.

با قبول این نکته‌ی پیش‌فرض که هیچ سوژه‌ای ذاتاً منفعل نیست و با فرمی متناسب با محتوا، توان ارائه دارد، سوژه‌ی مستند «سو» نیز با کمی چشم‌پوشی قابلیت این را دارد تا در قالب مستندی گزارشی قابل‌قبول باشد، اما آنچه کار را به بیراه می‌برد، همین عدم ایجاد هیجان چه از نظر روایت است و چه از نظر پرداخت سوژه. مستند به دلیل اینکه دائماً از «ما» (عوامل تولید عکس) حرف می‌زند، بیش از آنکه به واقعه توجه کند، تبدیل به اثری تبلیغی برای صاحبان پروژه عکاسی شده است. کافی است به تعداد دفعه‌ای که ضمیر «ما» از جانب عوامل تولید عکس بیان می‌گردد توجه کنیم تا ماهیت صرفاً گزارشی و تمجیدی مستند آشکار شود. این در حالی است که وظیفه مستند صرفاً گزارش یک فعالیت یا یک کار نیست بلکه زاویه دید مستندساز به‌عنوان تولیدکننده‌ی مدیومی مستقل به نظر جایگاهی ویژه دارد.

در اغلب صحنه‌ها فرایندی که باید معطوف به خلق هنری باشد، جایگزین تحسین و گزارش کار عکاسان حاضر در مستند می‌شود و جای خالی روایت مستقل مستندساز و قابلیت‌های فرمی به‌وضوح به چشم می‌آید. اینکه مستندساز بدون هیچ دستاوردی فقط به کوشش کاراکترهای درون اثر و سوژه اکتفا کند، به‌شدت بر استقلال مستندساز و اثر هنری لطمه خواهد زد.

این شکل تولید، بی‌شک نه یک اثر هنری، بلکه گزارشی دوستانه است از امری انسان دوستانه. اینجاست که جای خالی فرم که باید توسط مستندساز بر اثر تزریق شود حس می‌گردد. به‌طور مثال در یکی از صحنه‌ها می‌بینیم که در نمایشگاهی خیابانی، عکس‌های منتخب عکاسان پروژه، در یکی از خیابان‌های تهران در معرض دید عموم قرار گرفته است. عابران می‌توانند با تلفن همراهشان و با اجرای بارکد روی عکس، داستان آنچه در عکس موردنظر می‌بینند را از طریق اتصال به اینترنت مشاهده نمایند. تصور کنیم فرم و روایت این مستند اینگونه بود که ما با اجرای این بارکدها بر روی عکس‌ها، وارد جهان آن عکس و آن عکاس می‌شدیم و با چنین فرمی مستند تبدیل به چندین بخش مختلف می‌شد. در حالت کنونی مستند «سو» بدون هیچ رویه‌ای فقط در حال نمایش رویدادها، بدون هیچ خلاقیتی در فرم است. در فواصل مختلف، هر عکاس جلوی دوربین ظاهر می‌شود و خاطرات و نظر خود را درباره پروژه عکاسی «سو» بیان می‌کند و در لابه‌لای این گفتگوها ما شاهد نمایش خود عکس‌ها و تصاویر اورجینال مستند از آن منطقه و سوژه نیز هستیم. چیزی که احتمالاً اولین و ابتدایی‌ترین ایده برای تولید این مستند است و جذابیتی روایی ندارد.

دلیل اصلی سکون و بی کششی مستند «سو» نیز در همین عدم توجه به فرمی مناسب برای اجراست. وقتی سوژه، خود هیچ هیجانی را برنمی‌انگیزد، مستندساز نیز با عدم دست یافتن بر اجرایی تازه، تنها حکم تصویربرداری را دارد که فقط تصاویری را ثبت نموده و نهایتاً با تدوینی معمولی، اثری اینچنین ساکن و پژمرده تولید کرده است.

اصل ماجرا که مستند را اینگونه منفعل می‌کند، در عدم زمینه چینی مستندساز برای رویدادهای حاشیه‌ای نهفته است. زمینه چینی برای هر عملی یا رویدادی علاوه بر اینکه می‌تواند ذهن مخاطب را برای درک بهتر آن مسئله آماده کند، از نظر جذابیت نیز تأثیرگذار خواهد بود. به‌طور مثال در همان صحنه‌ی نمایشگاه خیابانی و جمع‌آوری و تخریب تابلوها توسط متولیان دانشگاه، عملی اینچنین مهم که می‌تواند بار انتقادی یا حتی احساسی زیادی داشته باشد، به دلیل بی‌توجهی مستندساز در زمینه چینی، به‌صورت سکانسی بی کشش ارائه می‌شود. یقیناً اگر در دقایقی قبل یا صحنه‌های پیشین، درباره هدف گروه و تلاششان برای ایجاد نمایشگاهی خیابانی و ارائه‌ی پروژه به عموم و تأثیر آن در جامعه، بستری ایجاد می‌شد و ما شاهد کوششی برای تحقق ایده‌ی نمایشگاه بودیم، تخریب تابلوها از تأثیر بیشتری برخوردار بود. مستندساز بدون مقدمه، هر عملی را صرفاً نمایش می‌دهد و اثر به‌گونه‌ای پیش می‌رود که شما در نیمه‌ی مستند منتظر یک جمع‌بندی در پایان نیستید و شعارزدگی در جمع‌بندی نهایی، جایگزین ضربه‌ی پایانی می‌گردد.یک کلاس درس و اینکه یکی از عکاسان پروژه، در حال بیان کلیشه‌های پند و اندرز است. به نظر حتی اگر روایت با زمینه چینی مناسب، اینگونه پیش می‌رفت که همان سکانس تخریب تابلوها، در پایان‌بندی قرار می‌گرفت، تأثیر بیشتری از جمع‌بندی کنونی مستند داشت.

به نقد این مستند چه امتیازی می دهید؟
3.6/5 - (5 امتیاز)


راهنمای امتیازدهی

نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید

بدون دیدگاه