نقدهای منتشر شده، دیدگاه نویسندگان بوده و لزوماً بیانگر دیدگاه شبکه مستند و جشنواره تلویزیونی مستند نیست.
نقدها بعد از پایان مهلت نظرسنجی منتشر می شود تا در رأی آثار تاثیری نداشته باشد.
این صفحه متعلق به شما مخاطبان جشنواره است، شبکه مستند سیما و دبیرخانه جشنواره تلویزیونی مستند از نقد آثار و دیدگاه شما عزیزان استقبال می کند.
قبل از خواندن این یادداشت، میتوانید بروید درباره عنوانی که یادآوریاش با بیچارگی تعداد زیادی از شهروندان شازند و البته در مقیاسی بزرگتر، عدهای زیاد از مردم ایران در برههای از زمان گرهخورده است، در فضای مجازی جستجو کنید. کافی است عبارت «سلطان شکر» را تایپ کنید تا در گستردگی اینترنت که مو را از ماست میکشد، به «هیچ» نائل شوید. بله هیچ! بامطالعهای موشکافانه یا سطحی به هیچ میرسید. با تجسس و پیگیری، باز به هیچ میرسید. چرا که ماجرای این پرونده و حتی مرگ عجیبوغریبترِ متهم آن، شبیه ماجراهای پیچیدهی شرلوک هولمز یا هرکول پوآرو، قبل از بازگشایی اسرار جنایت در سکانسهای پایانیاش است.
یکی از بزرگترین پروندههای فساد در ایران پس از انقلاب، همین ماجرای عجیب خریدوفروش کارخانههای شکر و واردات و صادرات انحصاری آن بود که منجر به نابودی بخشی از دومین صنعت کشور از منظر قدمت شد. نامش را خودشان سلطان شکر گذاشتند و خودشان نهایتاً بعد از محکومیت فقط با چاپ اعلامیهی فوتش، گواهی مرگش را رسانهای و آنچنان پرونده را مختومه کردند که نمیتوانی دربارهاش اطلاعاتی تکمیلی پیدا کنی. حالا با این مقدمه باید گفت چگونه میشود انتظار داشت، مستندی همچون «سالهای خاموشی» که دربارهی همین ماجرای شازند و نابودی یک کارخانه قدیمی که نابودیاش متأثر از همان ماجرای سلطان شکر است، چیزی برایتان روشن کند؟ یقیناً وقتی نشود اسرار و صحت چیزی را در فضای پردهدرِ مجازی کشف نمود، مستندی هرچند قابلتأمل از نظر موضوع، جای بحث ندارد. هرچند «سالهای خاموشی» تلاشی برای نقب زدن بر حقایقی مرموز دارد؛ اما احتمالاً عوامل تولید نیز همچون باقی جستجوگران موفق به کشف رازی نشده است.
تلخی ماجرا اینجاست که سرنوشت عامل انحلال یکی از تأثیرگذارترین منابع تولیدی و کارخانهای، که با معیشت و شغل تعداد زیادی از مردم سروکار داشت، همچنان بعد از چندین سال مجهول مانده است. پروندهای که از انواع متنوع زمینخواری، رانت و کلاهبرداری در آن میتوان یافت.
حالا «سالهای خاموشی» میخواهد چنین موضوع مهملی را بشکافد که البته در همان آغاز و با رونمایی از موضوع، با شوق منتظریم ببینیم آیا واقعاً مستندی تولیدشده تا اسرار هویدا کند، اما میبینیم و میدانیم راه به جایی نمیبرد. تنها نکتهی قابلتوجه، نیمچه تأکیدی است که با کنایه، بر روی عدم افشای نام سلطان شکر توسط مسئولین و مناظرههای تلویزیونی (با استفاده از آرشیوهای خبری تلویزیون) میگذارد و نهایتاً ما در خود همین مستند به کاغذ تحریم و وفات آن سلطان برمیخوریم. مرگی که برخی آن را غیرواقعی میدانند. بااینحال، رازی که خود تاریخ (حداقل تاریخ همین فساد) از افشای آن سر باز میزند، محال است از سوی چنین مستندی کنکاش شود. این نکته تا حدودی بنا بر جنس موضوعِ «سالهای خاموشی» عیار مستند را پایین میآورد. فارغ از بحث محدودیتها و خطوط قرمز در تولیدات داخلی مستند، تصور کنیم همچون نمونههای بیشمار تولیدات جهانی در این مدیوم، این مستند نیز همچون همپالگی هایش، روی به افشای این راز در قبال کارخانهی شازند میآورد. بیشک نتیجه نهایی دیگر اثری با محدودیت زمانی نبود و از نظر ارزش از مستندی گزارشی به پژوهشی مبدل میشد. نمونههای درخشان زیادی در سطح جهانی هست که در تولیداتشان بنا را بر همین جستجوی جسورانه میگذارند و اینجا در «سالهای خاموشی» همهچیز آمادهی چنین حرکت مقتدرانهای است، اما ناکام.
کافی است یک فرض را برای خود متصور شویم. احتمال دهیم در شب تدوین مستند «سالهای خاموشی» با امدادی دنیوی-معنوی، کارخانهی شازند، از تملک بنیاد مستضعفان خارج شود و با حمایتهایی غیبی خبر افتتاح مجددش منتشر گردد، در این حالت این مستند چه کارکردی دارد؟ حتی فرصتی برای پخش نیافته، تا حداقل از قبال تأثیرگذاری احساسیاش، راههای بازگشایی کارخانه هموار گردد. این فرضِ محال یا ممکن، بیان شد تا حدود مستندی که شامل محدودیت زمان میگردد مشخص گردد. «سالهای خاموشی» دقیقاً مشمول زمان است و تاریخمصرف دارد. دلیل این نقص، رویکرد مستندساز و نوع برخورد او با سوژه است. چرا که او گزارشی تهیه نموده است از دلایل سیاسی و غیرسیاسی در فلاکت یک کارخانه و البته چیزی تازه بر آنچه در اخبار درباره شازند شنیدهایم نمیافزاید. یقیناً با شروع این مستند، مخاطبی که تا حدودی در یک دهه گذشته اخبار پیرامونی کارخانه قند شازند را دنبال کرده است، منتظر کشفی تازه برای رویدادی مهروموم شده است، اما آنچه عایدش میشود، جستجویی است از جانب مستندساز در دانستههای خودمان، در این مورد که در ایران اغلب مسئولان پس از فاجعه، یا از پاسخ به اصحاب رسانه طفره میروند یا بهطور کل خود را مبرا از هر نوع اتهام میدانند.
بخشی از نریشن و مصاحبه و آرشیو میتوانست در مستند «سالهای خاموشی» جایش را به تصاویری تأملبرانگیز از سکوت و رخوت مجموعه بدهد. بیشک جای خالی تصاویری که شامل بیتحرکی فضای داخلی کارخانه است و نه فقط تکرار چند تصویر هوایی که نهایتاً شمایل کلی و جغرافیای کارخانه را نمایش میدهد، در مستند بهشدت محسوس است. تصاویری که میتوانست بیمبالاتی مسئولان را بیش از مصاحبه و نریشنِ توضیحی به چالش بکشد.
راهنمای امتیازدهی
نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید
بدون دیدگاه