نقدهای منتشر شده، دیدگاه نویسندگان بوده و لزوماً بیانگر دیدگاه شبکه مستند و جشنواره تلویزیونی مستند نیست.
نقدها بعد از پایان مهلت نظرسنجی منتشر می شود تا در رأی آثار تاثیری نداشته باشد.
این صفحه متعلق به شما مخاطبان جشنواره است، شبکه مستند سیما و دبیرخانه جشنواره تلویزیونی مستند از نقد آثار و دیدگاه شما عزیزان استقبال می کند.
نشان ستاره داوود بر سر در یک کنیسه در تهران با ورقی حلبی پوشانده شده و این پلان تقریبا چیزی حدود یکی دو ثانیه بیشتر دوام ندارد. حالا هر چه از محلهی کلیمیهای تهران در محلهی عودلاجان و روابط حسنهی تاریخی آنها با دیگر اقلیتها یا مذهب رایج از صفویه تا کنون، در مستند «عودلاجان» ببینیم و بشنویم تا حدودی به چالش کشیده میشود.
انتظار نداریم در مستندی که تنها یک محلهی کوچک در مرکز تهران را مورد بررسی قرار میدهد و بخشی اعظم از آن به کلیمیهای ساکن آن اختصاص دارد، به کلِ تاریخ، یا مثلا به واقعه اللهداد در مشهد در دههی سی قرن ۱۹ میلادی و ماجرای به زور مسلمان کردن کلیمیها اشاره نماید، بحث این است که مستند درباره اقلیتی مذهبی است یا درباره ی محلهای که اقلیتی مذهبی در آن ساکنند؟ این مهم یقینا با آمیختگی همراه است. نمیشود محله را از ساکنانش و اقلیت مذهبی را از تاریخش و تاریخ را از فرهنگش متمایز کرد. در مستند «عودلاجان» آنچه باید درباره کلیمیهای این محلهی قدیمی تهران که پیشینه ای تا صفویه دارد و متعلق به دورهی روستایی تهران است، بدانیم را شاهدیم البته با کمی چینش و نرمش.
با حضور کارشناسانی که پژوهندهی تاریخی و فرهنگی هستند و دوربینی که در کوچه پسکوچههای عودلاجان سیر میکند، هم از نظر بافت و هم از نظر ویژگیهای فرهنگی و قومی با سوژه آشنا میشویم. معماری و به طور کل خانههای ویژه و تاریخی و مدارس و مساجد و کنیسهی محله از یک سو و از سوی دیگر، شرایط زیستی و حتی مذهبی کلیمیها در مستندی حدودا سی دقیقهای بررسی می شود و این پژوهش کوتاه اما مفصل، از صفویه است تا اکنون. با این حال آنچه جای تعجب ندارد، مجددا همان نیمه رها کردن وجه تاریخی مستند در قبال سیری تاریخی است. به عبارتی همچون اغلب مستندهایی با چنین سوژههایی که تولید داخلی هستند، تاریخ پس از انقلاب در آنها از قلم می افتد. کم کم این رویهی ناصواب تبدیل به عادتی سوال برانگیز شده است که چرا و چگونه وقتی بحث شرحی تاریخی در مواردی مثلا حساس به میان میآید، تاریخ ایران تا ابتدای انقلاب وجود خارجی دارد؟
درست است که محلهی عودلاجان تهران در مستند «عودلاجان» به شرایط معماری یا خیابانهای کنونی این محله پرداخته است، اما توازن در شرح موضوع به هیچ عنوان در اثر به چشم نمیخورد.
اینکه بخش زیادی از مستند در دوره قاجار و پهلوی به زیست مسالمتآمیز اقلیت های چند محلهی همجوار تهران اشاره دارد و تا به برههی پس از انقلاب میرسد، فقط خیابان و کوچههاست که باید شرح داده شود. این مسئله است که توازن را در مستند برهم زده است، وگرنه در کلیت ماجرا، سوژه زیرکانه بررسی شده و تا حدودی بیترس به موضوعی حساسیت برانگیز نظر دارد. شاید این عدم پرداختن، نکته ی مثبت مستند نیز باشد اما آنچنان وجه محبتآمیز آن بالاست که باقی واقعیات تاریخی در مشقت اقلیتها از ذهن دور میشود.
جمعیت رو به کاهش این اقلیت و روی آوردن به مشاغل آزاد به صورت فراگیر و مواردی از این دست نیز می توانست در شرایط کنونی این منطقه از قلم نیفتد. با این حال از هر نظر آن نشان داوود پنهان شده با حلب یا استفاده بهینه از آرشیو و مقایسهی آن با اکنونِ همان مکان، برخی از ناگفتههای مستند «عودلاجان» را پوشش میدهد.
پایانبندی مستند سوال برانگیز و قابل توجه است. همان دوربین سیال در دالان و کوچهای باریک پیش میرود و البته مستندساز در این سیر دوربین، ما را با محتوایی که از اکنونِ منطقه است درگیر می کند. اینکه بیمبالاتی مسولین در قبال بازسازی محله، برای حفظ بافتی از تهران قدیم بی سرانجام میماند و دوربین نیز در انتهای راهباریکهای به بنبستی و درب کوچک آهنی و قفل زده میرسد، کنایهای جذاب برای بینتیجه ماندن سرنوشت عودلاجان است.
راهنمای امتیازدهی
نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید
یک دیدگاهعالی خیلی جالب بود