نقدهای منتشر شده، دیدگاه نویسندگان بوده و لزوماً بیانگر دیدگاه شبکه مستند و جشنواره تلویزیونی مستند نیست.
نقدها بعد از پایان مهلت نظرسنجی منتشر می شود تا در رأی آثار تاثیری نداشته باشد.
این صفحه متعلق به شما مخاطبان جشنواره است، شبکه مستند سیما و دبیرخانه جشنواره تلویزیونی مستند از نقد آثار و دیدگاه شما عزیزان استقبال می کند.
مصاحبه را روشی غیر سینمایی و غیر تصویری برای بیان موضوع می دانند، اما یقینا برخی موضوعات برای بیان راهی جز روی آوردن بر روش مصاحبه ندارند. مهم، چگونگی بهره بردن از مصاحبه است و نه زیر سؤال بردن تمام و کمال این شیوه! در مستند «بیرعالم سوز» شاهد بیش از یک ساعت مصاحبه با شخصی هستیم که به خاطر آرشیو عکس ها و تصاویرش از تاریخ انقلاب به چشم انقلاب معروف شده است. بنابراین دور از انتظار نیست که برای ساخت روایت، علاوه بر مصاحبه در قابی تکراری و ثابت، از آرشیو شخصی خود سوژه در مستند استفاده شود. اما نکته ی بسیار سؤالبرانگیز تأکید کارگردان بر مصاحبه هایی طولانی در پلان هایی طولانی است که هیچ گونه تغییر زاویه ی دوربین را بر نمی تابد. مستندی با بیش از 70 دقیقه زمان و با پلانهایی متعدد از مصاحبه با شخصیت محوری اش، به تمامی از یک زاویه دوربین و قابی کلوزاپ (یا نمای نزدیک متوسط یا نمای نیمه نزدیک، Medium Clos Shot) بهره می برد. در حد فاصل هر پلان که مصاحبه رودررو با شخصیت محوری است، تصاویری آرشیوی از لحظاتی تاریخی را شاهدیم و نهایتا تنها تغییری که در قابِ مصاحبه اتفاق می افتد، تغییر کلوزآب به مدیوم کلوزشات یا برعکس است.
چیزی که توسط مستندساز به تمامی فراموش می شود، تزریق کمی تزئین برای حصول جذابیت نمایشی یا تصویری و دیداری است. تنها دست آویز او برای نیل به این جذابیت، رجوع به آرشیوهای خصوصی است که لا به لای مصاحبه هایی کرخت و خسته کننده قرار می گیرد.
ساده ترین روش برای تولید مستندی پرتره بر پایه ی مصاحبه، به نظر همین روش ساده انگارانه است که هیچ نکته یا خلاقیتی برای بیانی فیلمیک ندارد. کافی است بعد از دیدن مستند، یک بار دیگر به تماشایش بنشینید. تمام اتکای مستندساز برای خلق جذابیت در کلام خود سوژه و آرشیوی است که خود او در اختیار عوامل تولید گذاشته، نهفته است. هیچ زحمتی برای تغییر حالت یا فضا برای خلقی هنری صورت نمی گیرد. به نظر می رسد یا اینگونه نشان می دهد که تمامی این مصاحبه ی طولانی، تنها در یکی دو روز کاری صورت گرفته و به عبارتی دوربینی که صبح کاری پس از آفیش شدن عوامل، در مکانی مستقر گردیده تا از شخصیت محوری تصویر ضبط کند، تا پایان همان روز کاری، از جایش تکان نخورده و نهایتا مجموعی از چند ساعت راش که فقط حاصل مصاحبه ای یکنواخت است، در نرم افزار تدوین با آرشیو ادغام شده است.
چنین رویه ای برای تولید اثری که داعیه ی امری هنری در قالب مستند را دارد، به شدت نکوهیده و ساده انگارانه است. چرا که مستندساز به جای اشراف بر سوژه و ارائه ی زاویه دیدی متعلق به خود، به تمامی اسیر جذابیت خود سوژه شده است. این قبیل مستندها بیش از آنکه به عنوان پدیده ای هنری یا حتی یک فیلم مد نظر قرار گیرند، یک مهمانی خودمانی مخاطب در محیط سوژه ی زنده هستند. چنین روشی برای تولید، وقتی با روایتی همراه است که کاملا مبتنی بر خاطره گویی (آفت مستندسازان پرتره در اغلب موارد) است، کار را بیش از پیش دستخوش عدم جذابیت می کند. سوژه ی زنده اینجا به عنوان شاهدی است تا خودش را سیر تا پیاز افشا کند که این مسئله به صورت پیش فرض، مورد بحث نیست و قابلیت اجرا دارد، اما نه فقط در فرمت خاطره گویی صرف. به طور مثال اگر در لوای خاطره گویی این سوژه ی زنده، ما در بکگراند اثر، تاریخ را به مثابه ی هویتی زنده درک می کردیم، می شد بر کلیت اثر احترام گذاشت. اما وقتی خاطره گویی ها به صورت موردی و بدون هیچ تنظیم روایی پشت سر هم قرار می گیرد، جای هیچ شکی باقی نمی ماند که اثر علاوه بر فقدان خلاقیت در بهره برداری از دوربین، فاقد خلاقیت در روایت نیز هست. گرچه اثری که بر محور خاطره یا نقل رویداد ماضی می گذرد، محال است که عاری از روایت باشد، اما بحث اینجا بر سر روایتی قابل اتکا با بکگراندی تأمل برانگیز است. چرا که حتی مصاحبه ای صرف با دوربینی کاملا ایستا از سوژه ای بدون جذابیت نیز می تواند با تمهیداتی روایتی قابل تأمل و متنوع ایجاد کند.
راهنمای امتیازدهی
نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید
بدون دیدگاه