هشتمین جشنواره تلویزیونی مستند

جشنواره مستند، جشنواره تلویزیونی مستند، جشنواره فیلم، جشنواره عکس و جشنواره مستند نگاری، ویژه فلسطین

نقد مستند «آواز جغد کوچک»

نقد مستند «آواز جغد کوچک»

رحیم ناظریان

زندگی خصوصی آقا و خانم جغد

کنش و واکنش های مجرد سوژه در یک پلان، وقتی با تمهیدات تدوین در کنار یکدیگر قرار می گیرد، روایتی خطی خلق می کند. تصادم دو پلان با یکدیگر، معانی مجرد را به حاشیه می راند و معنایی جدید خلق می کند. این تکنیک تدوین که به شدت نیازمند داشتن راش ها و زمان بسیار زیاد برای تولید و تصویربرداری است، در مستند «آواز جغد کوچک» به خوبی بکار رفته است.  معنای ذاتی یک پلان، به تنهایی شاید به چند سویه ی محتوایی، محدود باشد اما وقتی همین پلان در یک روند حساب شده با پلانهایی دیگر که معانی متفاوتی دارند، ادغام شود، معنایی تازه خلق می کند. اینگونه است که حتی با حضور جانوران، خاصه پرندگان یک اقلیم مشخص، می شود به روایتی خطی و حتی داستانی نائل شد. در این مستند تصادم تصاویر و پلان های مختلف با یکدیگر روایت را سامان می دهد و عنصر تعلیق را می سازد. به طور مثال حالت مغموم یا متعجب چشم ها و چهره ی یک جغد در قابی بسته، ممکن است در حالت واقعی، به دلیل سرمای هوا، باد، دیدن طعمه، حس نزدیکی خطر و دلایل طبیعی از این دست باشد، اما اگر همین نما در دل یک روایت حسی، همچون اسیر شدن جفت این جغد قرار گیرد، معنایی انسانی و واکنشی حسی را منتقل خواهد کرد.

در مستند «آواز جغد کوچک» چنین تکنیکی برای ایجاد کنش بسیار زیاد است. این نشان از تلاش بی شائبه ای در تولید دارد که برداشت هایی به شدت فراوان از سوژه را برای قدرت انتخابِ پلانهایی کارآمد، در فرایند تدوین، در اختیار تدوین گر داده است.

لحظات بسیار زیادی در مستند وجود دارد که با خلاقیتی قابل توجه، ماهیت رفتاری انسانی را بر کالبد یک پرنده تزریق می کند. به گونه ای که از ابتدا تا پایان مستند، ما شاهد زندگی یک جفت جغد جوان هستیم که گرچه با تعیین حدودی توسط مستندساز، خلق و خوی جانوری شان را حفظ کرده اند؛ اما احساسشان تا حدودی بی شباهت به احساسی انسانی نیست.

دلیل این وارونگی یا همذات پنداری ما با یک جغد، به زاویه ای مربوط است که مستندساز برای خلق روایت بکار می برد. احتمالا می توان اغلب مستندهای حیات وحش را اینگونه دید که زیست «جانوری» و «طبیعی» از زاویه ی دید یک راوی انسانی در قالب گفتارمتن یا پژوهنده ای که عاشق محیط زیست است، بیان می گردد. دوربین روی راوی انسانی تمرکز دارد یا صدای روی تصویر، شرح ماجرای طبیعی را از منظر انسانی اش می بیند؛ اما در مستند «آواز جغد کوچک» انسان غریبه ای است متجاوز که در حاشیه ی تمرکز دوربین سیر می کند. حتی گفتارمتنی نیز وجود ندارد تا راوی اصلی و شخصیت محوری، یعنی جغد کوچک را از نقطه ی تاکید دور نماید.

چنین شیوه ای در روایت، یقینا درک ماجرا را ملموس تر خواهد کرد. مستند خود به خود یک آشنازدایی از توصیف حیات وحشی است که در آثار تولید شده ی پیشتر، منظری انسانی داشت، اما حالا دوربین در این مستند، مهمانی صرفا مشاهده گر است که سعی می کند دخالتش را به میز تدوین واگذار کند و نه در حین تصویربرداری.

بنابراین مستندساز با تمهیدات تدوین و شکل تصویربرداری و استفاده از قابلیت های صدا، موفق به خلق شخصیت اصلی مستند که یک جغد است، می شود تا از قبال آن درک نزدیک تری از حیات وحش ارائه نماید. ماجرایی که برای یک جفت جغد، به دلیل دخالت انسان در محیط زیست شان، رقم می خورد، دارای تمامی عناصر برجسته و کارآمد روایی است. عناصری چون مقدمه و زندگی عادی، برهم خوردن نظم، اشتباه دراماتیک، نقطه ی عطف، گره افکنی و گره گشایی، فاجعه، نتیجه و مواردی دیگر. اسارت یکی از جفت ها در بند صیاد و پیگیری سرنوشت او توسط جفت دیگر تا محیط شهری، به دلیل چینش صحیح پلانهایی با معنایی مرتبط، توسط تیم تولید، به شدت تحسین برانگیز به نظر می رسد.

می توان گفت مستند «آواز جغد کوچک» اثری است که پس از مدت ها تولیداتی از این دست در ایران را با تغییر و حتی چالشی جدی مواجه نموده است. مستندی مبتنی بر حیات وحش که پژوهش را نه با گفتارمتن بلکه با اتکا بر تصویر و امکانات تدوین به مخاطب منتقل می کند. چالش اصلی اینجاست که محتوای علمی در پژوهش به کناری نهاده می شود. اینکه حتی به چیستی نام و نژاد و گونه ی جانوران حاضر در جلوی دوربین و محیط و جغرافیای زیست آنان پاسخی داده نمی شود، سویه ای فارغ از کلیشه های آموزشی به مستند می دهد. چرا که آموزش و علم در مستند «آواز جغد کوچک» نه با بیان مستقیم بلکه با بازشناخت ما از لایه های زیرین زندگی خصوصی آنهاست.

در چنین روشی که گفتارمتن آموزشی و مستقیم حذف می گردد، دو عامل تصویر و صدا برجسته تر می شود. صدا در مستند «آواز جغد کوچک» نیز حساب شده است. دو بار در مستند شاهد آوای جغد کوچک هستیم که انسجام روایت را شکل می دهد. آوای اول یک جور سرخوشی از آزادزیستی و حظ جغد از زیستن است. جفت یابی و عشق بازی با آواز او گره می خورد؛ اما هر چه روایت پیش می رود، آرام آرام، فاجعه ابعادی تازه می یابد. شکارچیان، دست درازی انسان در طبیعت، معادن و کارخانه ها، کشاورزی و دامداری، آتش سوزی و گردشگران، دود و زباله های انبوه و چندین عامل دیگر زیستن امن جانور را به چالش می کشد و اینجاست که در سکانس پایانی، پس از پلانهایی با ریتم تند از نمایش فاجعه، بار دیگر آواز جغد کوچک را می شنویم. البته این بار این آواز، آوازی از سر درد است. آوازی است که می توان آن را نفرین جغد بر انسان قلمداد کرد.

   تلفیق موسیقی متن با موسیقی صحنه ای و زنده که چوپانی است در حال گذر، تلفیق موسیقی غربی و بومی است که به شکل بسیار دلنشین، خلق می شود. گرچه همین موسیقی دلنشین چوپان معنایی متناقض دارد. نوای دلنشین نی، حضور انسان است در محیط زیست جغد و برهم زننده ی آرامش او.

مستند «آواز جغد کوچک» به دلیل القای درک و دریافتی انسانی در کالبد یک پرنده و مصائبی که خود انسان خواسته یا ناخواسته بر موجودات پیرامونش تحمیل می کند، بیش از پیش ما را درگیر معنای غایی نظریه تکامل فروید می کند که انسان موجود برتر ساکن در زمین نیست. موجوداتی که همچون ما و کاملا شبیه به ما می آیند، می زیند و می میرند.

به نقد این مستند چه امتیازی می دهید؟
4.7/5 - (6 امتیاز)


راهنمای امتیازدهی

نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید

بدون دیدگاه