هشتمین جشنواره تلویزیونی مستند

جشنواره مستند، جشنواره تلویزیونی مستند، جشنواره فیلم، جشنواره عکس و جشنواره مستند نگاری، ویژه فلسطین

نقد مستند «پایان بازی»

نقد مستند «پایان بازی»

رحیم ناظریان

استدلالهایی برای تغییر نقشه ی جهان

مستند «پایان بازی» را می توان به عنوان اثری قابل اعتنا در محفل های مختلف سینمایی مورد بازبینی قرار گیرد تا با اتکا بر داده های آن، دانشجویان و فیلمسازان جوان را توجیه نمود که چگونه با آرشیو خبری متعلق به شبکه های خارجی و بعضا اختلافات درون حزبی کشوری دیگر، فیلمی به شدت یکجانبه و سفارشی نسازند. درخشانی این اثر جز ظاهر آن و فرم و تدوین، تنها در همین مورد منفی قابل بررسی است. با توجه به اینکه اثر دارای نکات بسیار مثبتی در ریتم و شکل تدوین و به طور کل از منظر فرمی، دارای ویژگی هایی بارز است، اما آنچه نهایتا شالوده ی یک اثر را می سازد، مجموعی از ارزش هایی است در قالب فرم و محتوا شاکله ای واحد را تشکیل می دهد. چیزی که در این مستند به واسطه ی نحوه ی انتخاب اطلاعات و گلچین کردن آن و به دلیل تزریق سلیقه، جای بحث دارد.

حتی اگر محتوای غالب مستند که بررسی چگونگی و چرایی زوال احتمالی تمدن نوظهور آمریکاست را به کناری نهیم، می توان ایراد اساسی را در چگونگی دست یافتن بر داده های اطلاعاتی برای توجیه پیش فرض مستند قلمداد کرد.

وقتی پیش فرض مستند پیش بینی زوال حکومتی است که هم اکنون حتی ستمدیده ترین حکومت های جهان لقب ابرقدرت را بر او می نهند و مستندساز برای اثبات این پیش فرض، اکثرا بر داده هایی اکتفا می کند که حاصل کشمکش های درون حزبی و انتخاباتی آمریکاست، بی شک باور ما برای قبول این پیش فرض که زوال آمریکاست، خدشه دار می شود. ساده تر اینکه مستندساز غالبا بر افشاسازی و نقدهای درون حزبی و کنفرانس های انتخاباتی دو جناح اصلی برای توجیه ادعایش بهره می برد که این اطلاعات یقینا نمی تواند منبعی موثق برای اثباتی ادعایی چنین بزرگ باشد. به طور مثال در مناظره های انتخاباتی در انتخابات ریاست جمهوری ایران، وقتی دو طرف اصول گرا و اصلاح طلب حتی در تلویزیون به افشای اسرار پنهان دو جناح روی می آورند، بیشتر این ادعاها را جزئی از حربه ی انتخاباتی برای تضعیف رقیب قلمداد می کنیم و حکمی حقوقی برای اسراری که در این میتینگ های انتخاباتی برملا می شود متصور نیستیم. در مستند «پایان بازی» اطلاعاتی که به عنوان دلایل توجیه پیش فرض مستندساز استفاده می شود، تا آنجایی پیش می رود که چهره ای نیکو از ترامپ خلق می کند. در چندین جای مستند شاهدیم که برای ضعف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و مواردی متعدد از این دست در ایالات متحده ی آمریکا، رفرنس مستندساز، گفته های تهییجی ترامپ در میتینگ های انتخاباتی اش است. استفاده از چنین منبعی به هیچ عنوان سازگاری هموزنی با پیش فرض مستند که فروپاشی قریب الوقوع آمریکاست، ندارد و از سویی چهره ای مقدس به ترامپی می دهد که عقاید و سیاست هایش نه فقط ما ایرانی ها بلکه خون بر دل برخی حکومت های دیگر کرده است. اینگونه است که مستندساز از آن سوی بام به زمین می خورد. می خواهد آمریکا را حکومتی در آستانه ی زوال نشان دهد اما ترامپ را برجسته می کند.

گرچه در این مستند استفاده از منابع حتی موثق، همچون گفته های اقتصاددانان و تحلیل گران سیاسی بسیار است، اما این منابع همچون نوآم چامسکی به دلیل آزادی بیان غیر قابل تصور در آمریکا در نقد حکومت، همچنان نمی تواند ابزاری برای توجیه پیش فرض مستند باشد. این اندیشمندان و فیلسوفان در ساحت تفکری جهانی زوالی جهانی را نیز بعضا پیش بینی می کنند و به دلیل آزادی در بیان آرائشان بارها و بارها از دهه های پیش وعده ی فروپاشی آمریکا را داده اند، کما اینکه اغلب این تحلیل ها خود ابزاری شدند برای ادامه ی حیات این کشور و نقد هایی بودند که سیاست مداران از آن استفاده ای بهینه نمودند.

رویای آمریکایی، پویایی، تحقق و یا زوال آن، بحثی است دیرباز که حتی در برخی موارد وجود آن توسط خود آمریکایی ها زیر سوال میرود. مستندساز با اتکا بر ایده ی رویای آمریکایی که پیشینه ای چند صد ساله دارد و توسط روسای جمهور پیشین آمریکا یا زیر سوال رفته یا پر و بال داده شده است، پیش فرض خود را استدلال میکند. این در حالی است که رویای آمریکایی بنا بر عنوانش، در ذهنیتی آمریکایی، در حدود یک رویاست. رویایی است که همچنان محقق نشده و وسیله ای است که  تحقق روندی رو به جلو را در ذهن می پرورد. آمریکایی ها برای تحقق همین رویاست که سیاست هایشان را در دیالکتیک شکست و پیروزی می چینند. چیزی نیست که محقق شده باشد تا با زوال آن آمریکا به زوال برسد. امری است در حال انجام که به شدت ذهنی است و همچنان حضور و فقدانش مورد بحث است. نویسندگان آمریکایی از ادوارد آلبی تا فیلمسازانش همچون جیم جارموش بدان پرداخته اند. آن را زیر سوال برده اند. نمایشنامه ادوارد آلبی تحت عنوان «رویای آمریکایی۱۹۶۰ نقد تحقق این رویا در سال 1960 است. یعنی چیزی در حدود 60 سال پیش و عجیب‌تر از بهشت (Stranger Than Paradise) فیلمیست کمدی ساخته ی جیم جارموش  که در سال ۱۹۸۴ رویای آمریکایی را با آن پایان بندی درخشان به سخره می گیرد. حال چگونه است که ایده ای فانتزی تحت عنوان «رویای آمریکایی» می تواند استدلالی برای فروپاشی آمریکا در مستندی وطنی باشد؟ مستندساز به نظر درک درستی از تعریف این اصطاح ندارد که با اتکا بر آن پیش فرض خود را توجیه می کند.

به نظر حتی اگر می خواهید مستندی درباره فروپاشی احتمالی آمریکا بسازید می توانیم حداقلِ انتظار را داشته باشیم که اثر از مناظر اطلاعاتی قدرتمند باشد. به عبارتی نمی توانیم بگوییم محتوا هر چه می خواهد باشد، مهم فرم و شاکله ای است که برای بیان انتخاب می کنید! از آنجا که موضوع مستند بار خبری در سطحی بین المللی در قبال فروپاشی یکی از قدرت های غرب یعنی آمریکا دارد، یقینا انتظار می رود به فرض، نمایش این اثر در محفلی بین اللملی نیز بازخوردهایی همسان داشته باشد. اینگونه که آیا این اثر به دلیل موضوع بزرگش این قدرت را دارد تا اذهانی متکثر را در گستره ای جهانی تحت تاثیر قرار دهد؟ می خواهم بدانم چند اقتصاد دان یا متخصص مسائل اجتماعی با دیدن مستند «پایان بازی» از خانه بیرون می آیند و با شوق می گویند: «بله بله اقتصاد آمریکا در حال فروپاشی است» حالا این تا حدودی اغراق آمیز است. چند نفر با دیدن این مستند کمی بر ادعای مستند نسبت به فروپاشی یک ابرقدرت ایمان پیدا می کنند؟

 یقینا بنا بر منابعی که در مستند به کار می رود، پاسخ منفی است. که اگر این منابع از نوع دست اول می بود و مستندساز یافته هایی جز آرشیو قدیمی و جدید خبری شبکه ها و رسانه های مختلف خود آمریکا رو می کرد می شد به یافته ها و دست آوردهای آن ایمان یافت. در حالت کنونی ما شاهد مستندی هستیم که بریده هایی آرشیوی از شبکه ها و رسانه های خود آمریکا را به عنوان منبع در پرداخت سوژه بکار می برد. منابعی که نمی تواند همتراز با موضوع مستند باشد. به نظر تولید چنین مستندهایی جز با شیوه ی آرشیو ممکن نگردد، چرا که می طلبد مستندساز با تحلیل میدانی و یا مصاحبه هایی اورجینال با سیاستمداران و اندیشمندان، حتی در قالب پرسش و پاسخ، زوایای جدیدی از موضوع ارائه نماید. این در حالی است که حتی گفتگوها با اندیشمندان سرشناس مخالف سیاست های  امریکا در مستند نیز آرشیوی و متعلق به تولیدات شبکه های خارجی است.

پیش بینی جنگ داخلی در آمریکا با این دلایل در مستند تشریح می شود: بی کاری، مرگ تولید، بدهی سرسام آور، مصرف گرایی، زیرساخت های فرسوده، گسترش نابرابری، فقر و بی خانمانی، افزایش آمار خودکشی، اعتیاد روز افزون به مواد مخدر و پورن و پرنوگرافی، سقط جنین و فروپاشی خانواده، رواج خشونت و نژاد پرستی و… که مستندساز در تحلیل جزئی هر کدام از موارد یاد شده با استناد به استدلالهایی کلی اقدام به اثبات ایده اش می کند. به طور مثال در بحث تولید خودرو، وقتی زنجیره ی تأمین قطعات خودرو بین کشورهای آمریکا، مکزیک و کانادا به هم پیوسته است و وقتی برخی از این شرکت های آمریکایی بنا بر گسترش دامنه تولید و فروش اقدام به احداث کارخانه در کشورهایی با هزینه های کمتر می کنند، پرداختن بر چنین شرکت های چند ملیتی نمی تواند عاملی بر فروپاشی باشد.  «وقتی جنرال موتورز می تونه در مکزیک کارگرانی را استخدام کنه که در هر ساعت کمتر از دو دلار حقوق می گیرن چرا باید در آمریکا بمونه و به کارگران آمریکایی دست کم 17 دلار در ساعت دستمزد بده» این مورد را هم می توان به قوانین حمایتی از کارگر در آمریکا نسبت داد و هم ساختار شرکت خودرو سازی که در مستند بدان اشاره می شود. کارخانه جنرال موتورزشرکت خودروسازی چندملیتی است که در زمان دیدن این مستند و نوشته شدن این متن در ۳۳ کشور کارخانه‌های خودروسازی احداث نموده است. بنابراین حتی اگر ضایع شدن حقوق شهروندان آمریکایی در چنین چند ملیتی بودن را بپذیریم، این عامل نمی تواند دلیلی بر فروپاشی کل کشور آمریکا باشد. حتی در اخبار داخلی خودمان هم شنیده ایم که همین کارخانه با شیوع کرونا کلا کارخانه ی خود را برای سلامت جان کارگرانش برای مدتی تعطیل کرده است!

مستند «پایان بازی» ارزش بسیار بالای دیگری نیز دارد اینگونه که تولید چنین آثاری که با آزادی و حمایت بسیار بالا در ایران در قبال تحلیل فروپاشی آمریکا ساخته می شود و در آن بحث آسیب هایی که کارگران از سیاست های غلط اقتصادی می بینند بررسی می شود، میتواند محرکی برای تولیداتی بومی گردد. این مستند از این جهت ارزشمند است که می تواند زمینه ای شود برای تولید آثاری مستند در قبال مشکلات داخلی، حداقل درباب کارگران و نه مشکلات اقتصادی. اینگونه که این مستند می تواند راه را برای تولیداتی به طور مثال در قبال کارگران کارخانه های ایران هموار سازد. حتی پیشنهاد می شود همین گروه تولید مستند «پایان بازی» که ماهها برای تولید چنین اثری تلاش کردند، یک مستند تحت عنوان «شروع بازی» با موضوع سیاست های اشتباه اقتصادی در ایران بسازند. جز این دو مورد از ازرشمندی مستند که یکی در ابتدا و یکی در پایان این یادداشت آمد و جز بحث فرم و تدوین، هیچ چیز قابل اعتنای دیگری در آن دیده نمی شود. مستندی یک طرفه که با استدلال هایی کلی و با اتکا بر اطلاعاتی کلی تر مساله ای جهانی را بررسی می کند و با استدلال هایش تصور می کند می تواند نقشه ی جهان را زیر و رو نماید.

به نقد این مستند چه امتیازی می دهید؟
3.4/5 - (13 امتیاز)


راهنمای امتیازدهی

نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید

بدون دیدگاه