هشتمین جشنواره تلویزیونی مستند

جشنواره مستند، جشنواره تلویزیونی مستند، جشنواره فیلم، جشنواره عکس و جشنواره مستند نگاری، ویژه فلسطین

نقد مستند «قطعه ۱۹»

نقد مستند «قطعه ۱۹»

رحیم ناظریان

کمدی سیاه کووید

موقعیت و وضعیت طنز در مستند «قطعه ۱۹» اینگونه شکل می گیرد که شخصیتی مبتلا به نکروفوبیا (مرده هراسی) یک طلبه ی جوان است. وقتی زمینه ی ذهنی ما از طلبه ها، این نوع از فوبیا را خاص و غیر عادی می شناسد، به آسانی موقعیت کمیک در بطن خشونتِ مرگ انسجام می یابد؛ چرا که دیدن یک طلبه در چنین حالتی احتمالا اتفاقی نادر به نظر می رسد.  و وقتی متوجه می شویم این طلبه ی جوان وظیفه ای در قبال غسل و کفن و دفن مرده های کرونایی دارد، موقعیت و وضعیت در کنار یکدیگر درام را شکل می دهد. بدین صورت مستند «قطعه ۱۹» درامی است که صاحب موقعیت و وضعیتی کمیک است. با این حال حتی می توان در مدیوم مستند، این اثر را نمونه ای خاص از کمدی سیاه تلقی کرد. یک وضعیت کمیک در اوج مرگ هراسی و تصاویری هول آور از مرگ و میر دردناک بیماران کرونایی.

اساسا لقب کمدی در شاخه مستند وآثار مستند امری معدود است که کمتر شاهد تولید آن حتی در سرتاسر جهان و تولیدات بیشمار آن هستیم. حال اینجا نه فقط با یک مستند کمدی بلکه با یک زیرگونه از کمدی تحت عنوان کمدی سیاه نیز مواجهیم. مستندساز در همان پلان آغازین، ضربه را محکم فرود می آورد و با نمایش فضای هول آور غسالخانه و جنازه ای که غسلش می دهند و دوربینی که انگار در حال سرک کشیدن بر محدوده ی مرگ است و صدای آب و کبودی میت، ما را وارد جهانی می کند که قرار است از آن بترسیم. با این وجود دیری نمی کشد که خلوت دو غسال در قامت طلبه هایی جوان که داوطلبانه به امری واجب تن داده اند، را با شوخ طبعی هایی شاهدیم که هول ابتدایی را تا حدودی کاهش می دهد.

طنزوارگی در مستند «قطعه ۱۹» نمی تواند از حدود کمدی سیاه خارج شود و به همین دلیل می توان مستند را دارای ارزش های ساختاری در هماهنگی بین روایت و فرم دانست.

طنزوارگی در مستند «قطعه ۱۹» نمی تواند از حدود کمدی سیاه خارج شود و به همین دلیل می توان مستند را دارای ارزش های ساختاری در هماهنگی بین روایت و فرم دانست.

هم شروع مستند و هم طرح موضوع اصلی یعنی ترس یکی از طلبه ها از جنازه و هم حضور دوربین در خلوت شبانه ی آن دو طلبه و هم پایانبندی، همگی دارای فواصلی منظم برای شکل گیری روایتی خطی و انسجام آن است.

انتخاب فضایی سرد و برفی برای القای ترس و رخوت مرگ نیز در کنار گفتگوها و موقعیت کمیک بیش از دیگر عوامل بر قدرت بیان مستند می افزاید. دوربین برای باورپذیری بیشتر به تمامی و کامل، خلوت شبانه ی دو طلبه را نمی شکند و با قابی نصفه و نیمه از پشت پرده یا دیواری، در خلوت آن دو سرک می کشد. شادی و اندوه در کلیت روایت به اندازه در یک زمانبندی مشخص بکار می رود تا وزن یکی بر دیگری نچربد. اینها همگی در خدمت همین وفاداری مستندساز بر ژانری است که برگزیده است.

حتی چالش مستند به جز مرده هراسیِ یکی از طلبه ها، می تواند نیروی غسال ناکافی در شرایط بحرانی مرگ و میر کرونایی باشد. اینگونه که در بحران کرونا، تنها نیروی درمان و کاستی های دوره ی درمان بیماران کرونایی اهمیت ندارد و معضلی تحت عنوان بیماری کرونا با وجود آمار بالا و غیرقابل باور تعداد مرگ ومیرش، می تواند در تامین نیروی غسال نیز چالش برانگیز باشد. همین چالش دوم نیز خود به خود یک طنز تلخ در خود نهفته دارد. چرا که در کوران این پاندمی، اغلب، ذهن ها به سوی امری بدیهی یعنی تامین امکانات درمانی کشیده می شود و نه غسال. فقدان نیروی کافی غسال، چیزی نیست که کلیشه ی رایج بیماری کرونا و مرگ و میرهایش باشد، بنابراین حتی مستند «قطعه ۱۹» در موضوع فرعی اش نیز قابل اعتناست.

عنوان «قطعه ۱۹» نیز حساب شده، هم ارجاعی بر تفکیک های قطعات و بلوک های گورستان ها با شماره هایی برای نشانی گورهاست و هم عدد 19 بر بیماری «کووید 19» تاکید دارد. تیتراژ پایانی نیز باشکوه است. همان چیزی است که با موقعیت و وضعیت مستند همخوانی دارد. از آنجایی که مکان وقوع رویداد شهر نیشابور است، بهترین گزینه برای یک نوشته ی پایانی، احتمالا یک رباعی از خیام خواهد بود که او نیز معلق بین مرگ و شادی رباعیاتی درخشان دارد.

به نقد این مستند چه امتیازی می دهید؟
5/5 - (2 امتیاز)


راهنمای امتیازدهی

نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید

بدون دیدگاه