هشتمین جشنواره تلویزیونی مستند

جشنواره مستند، جشنواره تلویزیونی مستند، جشنواره فیلم، جشنواره عکس و جشنواره مستند نگاری، ویژه فلسطین

نقد مستند «برادرم نادعلی»

نقد مستند «برادرم نادعلی»

رحیم ناظریان

مفقود در مفقود

دو نکته بسیار ظریف در مستند «برادرم نادعلی» در کنار روایت، شخصیت و همچنین سوژه ای جذاب، مستند را به اثری قابل اعتنا تبدیل کرده است. بی شک نمی توان بی تفاوت از کنار پلان هایی گذشت که حتی فارغ از آگاهی مولف، بار معنایی مختص به سینما و خاصه تصویر را تولید می کنند. یکی از راه های تحلیلِ درونیات یک فیلم، همین رجوع بر معنای غایی صحنه هاست. حال می خواهد این معنا، عامدانه و با دلیل در متن گنجاده شده باشد یا حتی از روی اتفاق در فرایند تدوین در گوشه ای از کار قرار گیرد. تاکید کارگردان بر یک پلان از نظر زمانی و میزان وقتی که برای نمایش آن می گذارد نیز می تواند مخاطب را در دریافت معنای پنهان یک صحنه یاری کند.

مستند پر است از چالش های پیش روی شخصیت محوری برای طیِ مراحل قانونی نبش قبر و مهمتر اینکه مستندساز، حاشیه های زیستی او را از یاد نمی برد.

مستند «برادرم نادعلی» درباره فردی است که برادرش در اواخر جنگ و به عبارتی در آخرین عملیات نظامی بین ایران و عراق یعنی عملیات مرصاد در سال 1367 مفقودالاثر می شود، اما در اکنونِ مستند و زمان حال، سنگ قبری به نام این برادر در بهشت زهرای تهران پیدا شده که وضعیت و هدف کنونی شخصیت محوری مستند را شکل می دهد. او تلاش دارد تا مجوزهای سخت و قانونی نبش قبر برادرش را از مراجع دینی و حکومتی دریافت نموده و با آزمایش DNA مراحل انتقال باقی مانده جسد از تهران به زادگاه خودش را فراهم نماید.

مستند پر است از چالش های پیش روی شخصیت محوری برای طیِ مراحل قانونی نبش قبر و مهمتر اینکه مستندساز، حاشیه های زیستی او را از یاد نمی برد. شترچرانی، شب زنده داری در بیابان برای کار ساربانی، کمک به روستاییان به خاطر گیرکردن دام در گِل، کار در مزرعه و کشت و کار، نمایش پروازهای هواپیماهای آموزشی در نزدیکی های محل کار او در بیابان و مواردی از این دست به دفعات در مستند در لا به لای سکانسهایی که مربوط به امور اداری و پیگیری نبش قبر برادر است، دیده می شود. یکی از آن نکات ابتدایی که گفته شد، در همین پرداخت دقیق بر حاشیه هاست. مستندساز در همان آغاز کار در تدوین، گیر کردن دام و نهایتا یک الاغ در گل و لای را چنان با صرف زمانی طولانی به تصویر می کشد که نمی توان تاویلی خارج از ارتباط این مفهومِ گیر کردن در گل با چالش شخصیت محوری در طول و ادامه اثر نیافت. شاید حتی این ارتباط، زائیده ی خیال مخاطب بوده و خودِ مستندساز قصد ارائه ی معنایی تازه، بین همنشینیِ این دو معنای متفاوت اما یکسان را نداشته باشد، اما اینجا نامِ فیلم و سینما را یدک می کشد و عناصر تشکیل دهنده یک صحنه با بار معنایی متقارن و یا یکسان و یا حتی متضاد می تواند تفسیرهایی مشترک و معناهایی تازه ایجاد کند. شخصیت محوری مستند تا پایان کار، بی شباهت به همان دام های گیر کرده در گل و لایِ بروکراسیِ بسیار خسته کننده ی اداری نیست. فارغ از اینکه این شکل از تفسیرِ سینما صحیح، خیالی، بی بنیان، کارآمد و یا غیرکارآمد و یا حتی از مد افتاده باشد، باید گفت بخشی عمده از تاریخ سینما چه از جانب تولید کنندگان و چه از جانب مخاطبان با همین روش تولید شده است. «تصادم معنا»یی که آیزنشتاین در اوایل سده ی 20 تشریح نمود بر این روش استوار است که دو قاب یا دو پلان با دو معنای مختلف در جوار یکدیگر می تواند معنایی تازه به وجود بیاورد. این روش تدوین یا تولید، بارها در سینما بکار رفته است. در «عصرجدید» ساخته ی چاپلین نیز شروع فیلم با دو پلان کوتاه بی ربط به یکدیگر آغاز می شود. یکی یورش دام ها به در ورودی یک طویله و دیگری یورش کارگران به کارخانه و البته تولید معنایی جدید از دو قاب مختلف.

نکته دیگر که نشان از پرداخت مستند حتی در جزئیات دارد در دو صحنه که لازم و ملزوم یکدیگرند رخ می دهد. شخصیت محوری در همان پلان های آغازین در شبِ بیابان و در کنار آتش، حال و احوال پدرش تا زمانی که زنده بود و از هجران پسرِ مفقودالاثرش رنج می کشید را شرح می دهد، اما به یکباره دست از توصیف ماجرای پدر بر می دارد و با اندوه می گوید که نمی تواند و نمی خواهد سرنوشت پدرش را بگوید، چرا که توان حتی شرح آن را نیز ندارد. مستندساز اما در ادامه ی کار، از این نیمه کاره رها کردنِ یک خرده روایت غافل نمی ماند. در میانه ی اثر از زبان یکی از هم ولایتی های شخصیت محوری، توصیف دلخراش مرگ پدر در حالتی از جنون را می شنویم. پدر در جستجو و چشم انتظاری فرزندش سر به بیابان نهاده بود و پس از مفقود شدن مُرده بود. مستندساز به رویه اش پایبند است و رویداد را نه از زبان شخصیت محوری بلکه با روایت یک شخص دیگر به سرانجام می رساند. چنین زمینه چینی برای تکمیل یک روایت فرعی به نظر دارای ارزش فراوانی در بهبود ساختار روایی کلی مستند است.

مستند «برادرم نادعلی» یک نقد به شدت تکان دهنده متوجه مسئولین، از سرنوشت گمنامانی است که حتی در پایانِ آنچه در این مستند ارائه می شود، ممکن است گوری که پیش تر، از آنها یافت شده بود نیز با بی درایتی یا سهل انگاری متولیانش مفقود شود. مفقود در مفقود! جنازه ای که در جنگ مفقود شده و حالا گوری که می توانست گور او باشد نیز مفقود گردیده است! مستند با سرگشتگی و همان حاشیه های زیستی شخصیت اصلی به اتمام می رسد. فردی که در اوج جستجویش برای یافتن گور برادرش، نهایتا به شکلی نزار با یک الاغ تصادف می کند و البته همچنان به تلاشی نافرجام برای تحقق یک هدف و یک خواسته ی احساسی ادامه می دهد.

به نقد این مستند چه امتیازی می دهید؟
3.7/5 - (3 امتیاز)


راهنمای امتیازدهی

نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید

بدون دیدگاه