هفتمین جشنواره تلویزیونی مستند

جشنواره مستند، جشنواره تلویزیونی مستند، جشنواره فیلم، جشنواره عکس و جشنواره مستند نگاری

نقد مستند «دز هنوز از شهر من رد می شود»

نقد مستند «دز هنوز از شهر من رد می شود»

رحیم ناظریان

خرده روایاتِ راویان زنده

شروعی بسیار درخشان از ماهی هایی که در فضای کنونی شهر دزفول در حال پروازند و این توهمی است از دوربینی که پشت یک آکواریوم ایستاده و شلوغی شهر را ثبت می کند. همین پلان کوتاه، نشان دهنده ی نگاه متفاوت مستندساز به شهری است که ما آن را شهری خونین در دوران جنگ با کشتار غیرنظامیانش می شناسیم. این شروع با حضور زنی مسن که در طول مستند با واکر شهر را می پیماید و با لحن و صدا و چهره ای بسیار تاثیرگذار، رویدادی را که شاهد وقوعش بوده، شرح می دهد، ادامه می یابد.

گرچه شیوه و شکل روایت در این بخش به دلیل غایب بودن شخصیت محوری تغییر می کند، اما همچنان محوریت ماجرا حول محور خود شهر دزفول و البته موضوع زنان مقاومت، باقی می ماند

مستند «دِز هنوز از شهر من رد می شود» روایت رجوع به چند زن است تا از نگاه آنها رخداد خشونت بار جنگی غیر نظامی و شهری با محوریت بمباران هوایی و موشکی دزفول بیان شود. به همین دلیل می توان مستند را به سه بخش یا سه اپیزود پیوسته تقسیم بندی نمود. بخش هایی که با وجود قدرت کاراکتر ابتدایی اش در بیان و نوع خرده روایاتی که شرح می دهد، از ابتدا تا پایان روندی نزولی به خود می گیرد. دلیل این نزول، در پرداخت موضوع و ارائه ی تمام داشته های مستندساز در همان بخش ابتدایی و شخصیت اول مستند و نهایتا دومین نفر است. زنی بسیار جذاب که حتی در جمله بندی ها و نوع توصیف، همچون نویسنده ای چیره دست عمل می کند. دیالوگ «گفتنی های جنگ گفتنی نیست» ایجازی به مراتب فراتر از حد تصور برای زنی مسن در خود دارد که باورش تنها با درک رنج او قابل تصور خواهد بود. خاطرات او از بمباران شهر و روایات کوتاهش از رویدادهای کشته شدن غیرنظامی ها و یا سربازان، به شدت بی نظیر به نظر می رسد. تا جایی که می توان شمایل او در روایت رویدادها را به قدرت و جذابیت روایت اثر قابل توجهی همچون «دا» که مرور خاطرات سیده زهرا حسینی است نسبت داد. کتابی که در آنجا نیز خود کلمه «دا» به معنی مادر است و این اثر به موضوع مقاومت مادران ایرانی در طول جنگ هشت ساله می پردازد.

مستند «دِز هنوز از شهر من رد می شود» حتی در بخش دوم و زن دوم نیز مبتنی بر خرده روایاتِ راویان زنده ی خودش پیش می رود. بمبی که دست ها و پاها و اعضای کوچک بدن های کشته شده ها را بر روی در و دیوار و درخت ها پرتاب می کرد و توصیف این خشونت به شکلی قابل اعتنا در مستند می نشیند.

 در بخش سوم اما شکل روایت عوض می شود، چرا که راوی اصلی در همان روزهای جنگ کشته شده است و حالا اطرافیان او رویداد را شرح می دهند. موضوع محوری این بخش، بمباران پل مشهور دزفول و کشته شدن تعداد زیادی از غیرنظامیان و کشته شدن شخصیت محوری این بخش است.

گرچه شیوه و شکل روایت در این بخش به دلیل غایب بودن شخصیت محوری تغییر می کند، اما همچنان محوریت ماجرا حول محور خود شهر دزفول و البته موضوع زنان مقاومت، باقی می ماند و همین سبب می شود تا وحدت موضوعی در کل اثر حفظ گردد. با این حال همین تغییر رویه، ضربه ای کاری بر ساختار و روایت مستند وارد می کند که نمی توان از آن چشم پوشید. شاید اگر مستندساز به این دلیل که در بخش سوم، موضوع، علاوه بر دزفول و مقاومت و زنان، حول پل مشهور شهر می گردد، در بخش های ابتدایی نیز زمینه هایی برای تاکید بیشتر بر این پل در مستند در نظر می گرفت، می شد پایان مستند با جذابیت بیشتری همراه گردد.

عنوان مستند نیز با دریافت هایی همراه است. مستندساز برای تاثیر بیشترِ این عنوان در طول اثر، از این رودخانه و پل تاریخی اش غافل نمی شود و تصاویری از آن با حضور شخصیت ها در حوالی اش ارائه می کند. عنوان «دز هنوز از شهر من رد می شود» می تواند یادآور حضور همان حماسه ی مردمی در طول جنگ، در اکنونِ این شهر و در بطن مادرانش نیز قلمداد شود.

به نقد این مستند چه امتیازی می دهید؟
5/5 - (1 امتیاز)


راهنمای امتیازدهی

نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید

بدون دیدگاه