هفتمین جشنواره تلویزیونی مستند

جشنواره مستند، جشنواره تلویزیونی مستند، جشنواره فیلم، جشنواره عکس و جشنواره مستند نگاری

نقد مستند «برکت»

نقد مستند «برکت»

رحیم ناظریان

پختن سمنو با صلوات

شرح یک مراسم آیینی و معنوی که در آن زنان یکی از روستاهای همدان به عنوان نمونه، اقدام به تهیه سمنو می کنند و نهایتا در قبال این مراسم، اهدافی مذهبی و اعتقادی را پی می گیرند، در مستند «برکت» به نمایش در می آید.

مستند «برکت» به جز اینکه بگوید سمنو در این روستا چگونه پخته می شود و زنان در حین پختن آن، چقدر دعا می خوانند و صلوات می فرستند و نهایتا هدف مذهبی شان از این کار چیست، هیچ ایده ای ندارد. بنابراین اگر بعد از دیدن این مستند 27 دقیقه ای، از شما بپرسند «برکت» درباره ی چیست، می گویید نهایتا پنج دقیقه اش در طول مستند و مجموع بخشی هایی از آن، به صورت گزارشی کلاس آشپزی است و درباره یپخت سمنو توضیح می دهد در همین پنج دقیقه نیز اهداف این آیین را می گوید  و بیست دقیقه ی بعدی اش دعا و صلوات است.

نریشن از نظر شکل و جنس به شدت حوصله سر بر است. یک جا کاملا شاعرانه، یک جا کاملا آموزشی و یک جا مثل یک نثر ادبی که کارکردی ندارد، بر روی تصاویر قرار می گیرد.

سوال این است آیا مستندساز برای پر کردن زمان 27 دقیقه ای اثر، جز کش دادن صحنه هایی کرخت که دائما در طول اثر بدون هیچ ریتم و کششی تکرار می شود، ایده ای دیگر نداشته؟ یا سوال دیگر اینکه آیا حتما و قطعا مستندی که توان ایده پردازی اش و پتانسیل پژوهشی خود اثر مختصر است باید این زمان نسبتا طولانی را داشته باشد؟ نکته این نیست که چنین سوژه ای جای کار ندارد. اتفاقا می شود همین سوژه را با تحقیقی بهتر و فیلمنامه یا حتی طرحی منسجم تر و با یک ایده پردازی بهتر، حتی تا 45 دقیقه هم تفصیل داد، اما اینجا در مستند «برکت» چه اتفاقی می افتد؟ هیچ. فقط کش دادن ماجرا با نماهایی تکراری و حرف هایی تکراری و کش دادن یک پخت و پز ساده.

به همین دلیل است که در طول مستند حتی درباره ی لذت یک چایی در چنین فضایی،گفتارمتن نوشته می شود و نریتور لحظاتی درباره حس خوب این چایی خوردن نطق می کند و یا به همین خاطر است که مراسم روضه خوانی یک زن در آئینی زنانه همچون سمنوپزی در مستند جانمایی می شود تا کسالتی که خود به خود در ایده پردازی و شیوه ی تولید و امور فنی و غیره هست با این روضه خوانی دوچندان گردد.

نریشن از نظر شکل و جنس به شدت حوصله سر بر است. یک جا کاملا شاعرانه، یک جا کاملا آموزشی و یک جا مثل یک نثر ادبی که کارکردی ندارد، بر روی تصاویر قرار می گیرد.

«گیسوان گندم را که کشاورزان شانه کشیدند و اینک بانوان سنبله های آبستن برکت را با صلوات های پی در پی، دانه به دانه، محیای روئیدن و سبز شدن می کنند.»

چنین گفتارمتن شاعرانه ای آنقدر در مستند زیاد است که گاها از بیان موضوع و شرح موضوع نیز ناتوان است و البته از نظر ادبی و نوشتاری نیز به شدت کلاسیک و از مد افتاده. استفاده از تعابیر و تشبیهات دهن پر کن، اغلب در چنین مستندهایی بیانگر این است که کار نریشن نویسی به جای سپردنش به دست فردی متخصص، به دست یک ادیب سپرده می شود و او همچون فرم و محتوا و شمایل یک انشاء، به چنین عنصر مهمی در مستند می نگرد.

یا همین نریشن گاهی علم را هم به سخره می گیرد:

«آب تاثیرپذیرترین ماده ی حیات است و بارها تاثیر دعا بر آن مورد آزمایش قرار گرفته است و مولکول های آن منظم و زیبا شده اند.»

نه اینکه چنین موردی در مورد آب در برخی صفحات مجازی یا حتی علمی وجود نداشته باشد، اما در حین سمنو پزی به ناگاه این چرخش در لحن و شکل گفتارمتن از شاعرانگیِ مفرط به چیزی شبه علمی چه معنایی دارد جز عدم تخصص نویسنده ی گفتار متن؟

مورد بسیار مهم دیگر، فضای آنکارد شده و منظم و مرتب مستند است. بانوانی که در حال تدارک مراسم و پختن سمنو هستند، انگار بازیگرانی هستند که توسط مستندساز هدایت می شوند تا شکیل و بدون هیچ رنگی از زندگی عادی، کارشان و یا نقششان را ایفا کنند. ما بارها از نزدیک مراسم پخت و پز آئینی را دیده ایم. شلوغی، هیجان، آتش، دود، حرکت زنان و آشپزها به این سو و آن سو و احیانا کمی عجله و هزاران امر طبیعی دیگر چاشنی چنین مراسمی است، اما در مستند «برکت» دوربینی آرام، زنانی را نشان می دهد که به آهستگی و با متانت و بدور از هر گونه هیجانِ یک آشپزی، و البته کاملا خشک و بی روح و گوش به فرمان کارگردان، در حال سمنو پختن هستند. انگار همه چیز از قبل آماده است. دوربین اغلب ثابت است و این ثابت بودن اصلا و ابدا مناسب چنین فضایی نیست. تصور کنیمیکی از دوستانمان از مادر و خواهر و زن عمو و عمه اش در حین پخت سمنو فیلمی بگیرد و برایمان بفرستند. آیا نتیجه اینگونه خشک از آب در می آید؟ محال است.

بحث آیینی مستند با بحث تکرار بی رویه دعا و صلوات اشتباه گرفته شده است و آنقدر این ادعیه در مستند زیاد است که گاهی فراموش می کنیم فیلمی مستند می بینیم. انگار فاز مذهبی مستند به این دلیل دائما تکرار می شود که کسی از بیرون، مستندساز را مجبور به اِعمال چنین رویه ای کرده است. چنین تکرارهای متعددی، ارزش ادعیه و فاز معنوی اثر را به شدت نازل می کند و البته که می شود گفت همان از آن سوی بام افتادن برای مستند اتفاق می افتد.

مراسمی که 18 ساعت طول می کشد و هم زدن سمنو در دیگی بزرگ تا یک شب تمام وقت می برد و زنان باید دائما این هم زدن را بدون وقفه انجام دهند، به هیچ عنوان در دل اثر نمی نشیند. می توانیم تصور کنیم، زمان طولانیِ هم زدن یک دیگ بزرگ توسط زنان چقدر میتواند نمایشی باشد و مستندساز به جای ارائه تصاویر آن و تاثیری که حس و حال آن می گذارد، نریشن را جایگزینش می کند، تا چه میزان بر مستند آسیب رسانده است. مستندساز به جای نمایش این سختی کار و جذابیت پلان هایی که کاری 18 ساعته را نمایش دهد، فقط این نکته را با گفتارمتن به اطلاع مخاطب می رساند و مستند از یک روند یا ریتم که خود به خود این سختی را نمایش دهد، عاجز است.

به نقد این مستند چه امتیازی می دهید؟
5/5 - (3 امتیاز)


راهنمای امتیازدهی

نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید

بدون دیدگاه