هفتمین جشنواره تلویزیونی مستند

جشنواره مستند، جشنواره تلویزیونی مستند، جشنواره فیلم، جشنواره عکس و جشنواره مستند نگاری

نقد مستند «گلک»

نقد مستند «گلک»

رحیم ناظریان

توصیف یک فاجعه با نرمش

موضوع مستند گلک در دنیای واقعی، و در میان اخبار و وقایع، به شدت تکان دهنده و پرداخت همین موضوع در خود مستند شاعرانه و احساسی است. آنهایی که برای سفری تفریحی به جزیره هرمز می روند، فارغ از جذابیت های بصریف زمانی بیشتر حیرت می کنند که با خاکی خوردنی مواجه می شوند. در جزیره هرمز با آن تنوع رنگ ها، کوهی به نام «گِلک» هست که شاید تنها کوه دنیا باشد که می شود آن را خورد. خاکی که به نظر در قالب ادویه در برخی خوراکی ها و غذاهای بومی آنجا استفاده می شود. چنین امکانی سبب شد در سالهایی طولانی این خاک و کوه به غارت برود تا اینکه نهایتا با تصمیم مراجع حکومتی جلوی برداشت و یا صادرات و جا به جایی خاک هرمز در همین سالهای اخیر گرفته شد و البته غارت این خاک به اشکال مختلف همچنان توسط بومی ها و مسافران ناآگاه صورت می گیرد.

مستندساز برای چنین سوژه ای، لحنی احساسی و شاعرانه انتخاب کرده است که مستند را با شمایلی دوستانه و پندآموز معرفی می کند.

با این حال «مستند گلک» گرچه بر همین موضوع تاکید دارد، روایتش را بر خلاقیت یک زن بومی برای حفظ یک هنر در زمینه صنایع دستی و حفظ خاک متمرکز کرده است. مصنوعاتی هنری که جز صنایع دستی هرمز محسوب می شود و برای تولید آن ساکنان منطقه از دیرباز با استفاده از خاک رنگیِ هرمز اقدام به تولید آن می کنند، خود یکی از عوامل تخریبی زیست محیطی است. اینگونه که تولید بی شمار این مصنوعات سبب می شود به مرور خاک جزیره از منطقه خارج و به دلیل محدود بودن منابع، کم کم بر بحران دامن بزند. شخصیت محوری مستند با استفاده از خاک مصنوعی که از نظر ظاهر تفاوتی با خاک جزیره ندارد اقدام به تولید همان مصنوعات دستی می کند و مستندساز با پرداختن بر همین موضوع سعی در فرهنگ سازی دارد.
مستندساز برای چنین سوژه ای، لحنی احساسی و شاعرانه انتخاب کرده است که مستند را با شمایلی دوستانه و پندآموز معرفی می کند. شخصیت محوری در بیش از نیمی از مستند با تردد در جغرافیای منطقه و گذر اتفاقی یا عامدانه از مناطق گردشگری جزیره، فقط سعی در معرفی جغرافیا و جذابیت هایش دارد و این بهانه ای است تا مخاطب درباره تنوع رنگی خاک اطلاعاتی کسب کند. در این گشت و گذار گردشگری با دوربینی که تصاویری لطیف ثبت می کند، گذرش بر کارخانه متروک که محصولش صادرات خاک جزیره بود می افتد. گفتارمتن نیز پا به پای تصاویر ماجرا را شرح می دهد و یادآور می شود روزی روزگاری این کارخانه در حال انجام عملی قبیح بود. زن از اینجا هم می گذرد و مستندساز در بخش پایانی اثر بر تولید مصنوعات هنری سوژه با خاک مصنوعی اشاره می کند.
مساله اینجاست که مستندساز از یک طرف یا علاقه مندی اش بر روایتی شاعرانه سبب شده تا تلخی سوژه واقعی را از یاد ببرد یا نگاهی محافظه کارانه او را مجاب به انتخاب چنین لحنی در بیان موضوع نموده است. ماجرای کارخانه که می تواند رویدادی مرتبط با فرهنگ یا اقتصادی بیمار باشد و رنجی قدیمی در قبال فروش خاک هرمز و ناپدید شدن کوه های این جزیره در سالیان اخیر را زنده کند در «مستند گلک» با زاویه ای احساسی و ترحم بار شرح داده می شود. به عبارتی سوژه بیرونی و واقعی که در جایگاه تاریخی خود دردآور است، اینجا در قالب این مستند با نگاهی امیدوارانه بیان می گردد.
ساده تر اینکه «مستند گلک» می خواهد از طریق یک ابتکار در تولید مصنوعات هنری و دستی با روش مصنوعی، بگوید شخصیت اصلی اش موفق شده است هم از خاک محافظت کند و هم هنری بومی را زنده نگاه دارد. این در حالی است که می دانیم هنوز این جغرافیا در معرض تهدید خاک‌دزدی قرار دارد و تا این اندازه نگاه امیدوارانه برای تحقق یک رویا به نظر در «مستند گلک» کارآمد نیست. فقدان نمایش غارت خاک و از بین رفتن کوه های جزیره در طول سالهای اخیر آنقدر در مستند به چشم می آید که به راحتی نمی توان شاعرانگی و احساس امید برای حفظ طبیعت را در آن باور نمود. شاید مستندساز می باید در صحنه های مربوط به کارخانه، تمهیداتی برای بیان بهتر فاجعه می اندیشید یا در طول گشت و گذار در محدوده جزیره بیشتر از این مخاطب را با چالش های فرسایش خاک مواجه می نمود تا لااقل پایان مستند با تاثیر بیشتری همراه می شد. در حالت کنونی تنها گفتارمتن است که بار انتقال فاجعه را آن هم با لحنی احساسی به دوش می کشد و دوربین در این وضعیت تنها کارکردی گردشگری در منطقه و ثبت زیبایی هایش دارد.

به نقد این مستند چه امتیازی می دهید؟


راهنمای امتیازدهی

نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید

بدون دیدگاه