هفتمین جشنواره تلویزیونی مستند

جشنواره مستند، جشنواره تلویزیونی مستند، جشنواره فیلم، جشنواره عکس و جشنواره مستند نگاری

نقد مستند «گلوله‌ باران»

نقد مستند «گلوله‌ باران»

رحیم ناظریان

جنگ، بدون تزئین

نمی‌دانم آیا همچنان مستندی در ساحت تعریفی آرمانی و ناب، جایگاهی در بین مخاطبان تخصصی دارد یا خیر که مستند «گلوله باران» از نظر فرم و اجرا چنین رویکردی دارد. منظور شکلی از اجرا و تولید است که در آن تولید کننده بدون هیچ دستکاری در رویداد، کاملا وفادار بر آن باقی می ماند.

جذابیت مستند «گلوله باران» جا به جایی سوژه است. اینکه فیلمساز-تصویربردار با نیت ثبت جنگ به منطقه می‌رود، اما نتیجه فیلمی است درباره خودش. نگاه انتقادی مستند در همین کنایه استوار است که جنگ حتی مجال به نمایش درآوردن خودش را هم نمی‌دهد.

محصولی که ساخته و پرداخته محدوده زمانی نمایشی کوتاهی است، اما احتمالا رسیدن و کشف و شکار چنین موقعیت و سوژه‌ای شاید حاصل ماه‌ها وقت و انرژی و مهمتر از همه از جان گذشتن باشد. گاهی شما شاهد مستندی هستید که زندگی را در دو ساعت واقعی‌اش نمایش می‌دهد اما مستندساز برای شکار آن، ماه‌ها وقت گذاشته و این زمان، همان اصالت مستندواری است که اساسا به چشم نمی‌آید.

جذابیت بی‌بدیل در «گلوله باران»، شکل خلق موقعیت است و شکل روایت. حیرت‌انگیز است که ۶۴ دقیقه دوربین و دوربین‌ها بر زمین افتاده باشد و نهایتا چیزی خلق شود که حاصل موقعیتی نفس‌گیر باشد. تدوین در «گلوله باران» روایتی می‌سازد که خشونت را در مکانی محدود نمایش می‌دهد و تعلیق به زیباترین حالت ممکن با فید اوت‌هایی کارآمد ایجاد می‌گردد.

خط مقدم مبارزه با داعش و دو تصویربردار که تا مرگ به داعش نزدیک می‌شوند. در نقطه‌ی دسترسی گلوله داعشی‌ها، گروه چند نفره که دو نفر آنها همین تصویربرداران مستند هستند زمین‌گیر می‌شوند. اینجاست که مقدمه مستند به پایان می‌رسد و بخش اعظمی از اثر حاوی پلان‌هایی است که دو تصویربردار و کل گروه از ترس تیر خوردن روی زمین دراز کشیده و از ماجرا و خودشان تصویر می‌گیرند. نکته اینکه یکی از تصویربرداران از ناحیه پا گلوله می‌خورد و ما شاهد زنده‌ترین حالت ثبت فیلمیک هستیم. همین جراحت سبب زمین‌گیر شدن کل گروه است.

جذابیت مستند «گلوله باران» جا به جایی سوژه است. اینکه فیلمساز-تصویربردار با نیت ثبت جنگ به منطقه می‌رود، اما نتیجه فیلمی است درباره خودش. نگاه انتقادی مستند در همین کنایه استوار است که جنگ حتی مجال به نمایش درآوردن خودش را هم نمی‌دهد. چنین تاویلی، در تاریخ سینما بارها حتی بدون آگاهی مولف نیز صورت گرفته است.

بنابراین در «گلوله باران» ما نیازی به آگاهی از نیت مولف نداریم بلکه اینجا قدرت خود سینماست که سبب می‌شود یک مستند قادر به بیان سویه‌هایی متفاوت از معنا باشد. «گلوله باران» تداوم فوق العاده‌ای برای حفظ جایگاه دوربین در فرم اثر دارد. اینکه بیش از ۵۰ دقیقه دوربین، یک تصویربردار دیگر را سوژه خود قلمداد کند و برعکس، نشان از زنده بودن رویداد دارد که حتی با کمترین تزئین می تواند حاوی کشش باشد. تمرکز، اینجا با این محدودیت حرکتی دوربین، بیشتر بر شخصیت‌پردازی است. ما در همین مختصر چرخش‌های دوربین، جهان بیرون و درون آدم‌هایش را درک می‌کنیم و با باورپذیری فضا و مکان و رویداد، به همذات‌پنداری با آنها سوق داده می‌شویم.

خوف در «گلوله باران» قابل تقدیر است. این روحیه تقدیس یافته‌ی مبارزه با داعش نیست که شمایلی طنزآمیز به رویداد داده است، بلکه دو کاراکتر شوخ طبعِ وامانده، با درک صحیح موقعیت، برای ایجاد فضایی گروتسک اقدام به ارائه موقعیتی کمیک می‌کنند. هجو جنگ زمانی رخ می‌دهد که تصویربردار از ناحیه پا گلوله می‌خورد، اما با لحنی جذاب، ساده‌انگارانه‌ترین مکالماتش را با دیگر همرزمانش برقرار می‌کند. همگی افتاده بر زمین در تیررس داعش‌اند، اما کمی جلوتر از مرگ، زندگی در حال عشوه است.

درام با همین سکون تئاتروار شکل می‌گیرد. اگر رویداد دراماتیک را گلوله‌خوردن اولین تصویربردار بدانیم، در ساختاری دراماتیک، ترکش خوردن دومین تصویربردار می‌تواند تکمیل‌کننده این ساختار باشد. در ساختاری سه پرده‌ای و در پرده اول باید شخصیت‌محوری و خواسته‌اش را بدانیم و در پرده دوم باید بدانیم شخصیت‌محوری چه کنشی دارد تا به هدفش برسد و چه چیزی یا چه کسانی و حتی چه نیرویی با او دشمنی دارد؟ موانع کدام‌اند؟ و پرده سوم نهایتا سرانجام شخصیت چگونه به هدف می‌رسد؟ همه این‌ها آن هم در مستندی که اساسا مجالی برای داستان‌پردازی ندارد، قابل تقدیر است.

به نقد این مستند چه امتیازی می دهید؟
5/5 - (1 امتیاز)


راهنمای امتیازدهی

نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید

بدون دیدگاه