هفتمین جشنواره تلویزیونی مستند

جشنواره مستند، جشنواره تلویزیونی مستند، جشنواره فیلم، جشنواره عکس و جشنواره مستند نگاری

نقد مستند «کل فاطمه»

نقد مستند «کل فاطمه»

رحیم ناظریان

شکوه زیستن در جامعه ای مردسالار

دوربین در مستند «کل فاطمه» ویژگی هایی دارد که دقیقا در راستای محتوای اثر و شخصیت محوری آن است. دوربینی جستجوگر که به آرامی در لابه لای شاخ و برگ ها و محیطی سرسبز پیش می رود و پلان به پلان درون زندگی خصوصی یک زن منحصر به فرد را به تصویر می کشد. دوربین روی دست، به نظر همیشه و همه جا در هر اثری کارساز نیست و این کارآمدی زمانی تحقق می یابد که تصویر از نظر شکل و محتوا دارای نقاط مشترک باشد و در راستای یکدیگر قرار گیرد. وقتی شاهد زندگی زنی ناشنوا هستیم که در طول روز بیش از 16 ساعت کار می کند و مدام از یک مشغله به مشغله ای دیگر سرگرم است، دوربین در چنین شرایطی نمی تواند ایستا باشد. سوژه، بی اختیار دوربین را در پی خود می کشاند و تصاویر حتی تغییر فصول را نیز با حرکاتی نرم و مختصر بیان می دارد. به همین دلیل در اکثر پلان ها ما به عنوان مخاطب در پسِ پشت شخصیت هایی که در مستند در حال حرکت هستند حضور داریم و مدام در حال تعقیب آنهاییم. دقت فیلمساز در انتخاب این زاویه دوربین سبب شده است تا تصویر و نوع قاب بندی به عنوان ویترین یک فیلم، ستودنی باشد.

یک نکتۀ بسیار محترم در مستند «کل فاطمه» محو نگاه داشتن زهره، دختر «کل فاطمه» است.


مستندساز در معرفی و پرداخت شخصیت محوری نیز درخشان عمل می کند. علاوه بر اینکه پیگیری زندگی یک زن روستایی با آن همه مشغله می تواند مشکلات زیادی برای تولید ایجادکند، ناشنوا بودن این زن نیز یقینا این مشقت را دوچندان خواهد کرد. با این حال، زنِ حاضر در فیلم از آغاز تا پایان بدون اغراق توصیف می شود. چیزی که غالبا در مستندسازی با این رویه رعایت نمی گردد، غرق شدن تولید کننده در سوژه و محو شدن در فاز احساسی رویداد است، اما اینجا این فاز احساسی درست و به جا در مواقعی از فیلم به کار می رود که به شدت مورد نیاز است. به عبارتی ناشنوایی، داشتن فرزندانی کوچک، جنس زندگی و معیشت، امکانات و همچنین فقدان همسری که می تواند تکیه گاه باشد، در مستند «کل فاطمه» به مثابه ابزاری برای ترحم نیست و این ها در لایه ای از اراده و لذت زندگی و رنج های سوژه پنهان می شود. نماهای کلوزاپ از خود «کل فاطمه» برای نزدیکی و بازشناخت او در طول مستند به دفعات مورد استفاده قرار میگیرد تا از منظر زیباشناختی، چهرۀ او در ذهن مخاطب ثبت گردد و همین کافی است تا میمیک و حال و احوال او در لحظات مختلف با احساسی متفاوت به بیننده منتقل گردد. انتخاب زاویه ای مناسب یا محل استقرار دوربین در صحنه های احساسی (آن هم برای گونۀ مستند که چنین لحظاتی در آن غیرقابل پیش بینی اند) کمک می کند تا بار معنایی و عاطفی به خوبی منتقل شود. به طور مثال در صحنه دیدار دختر و مادر که بعد از ماه ها رخ می دهد، دوربین در آغاز، در قابی بسته فقط مادر را به تصویر می کشد و افشاسازی به آرامی از مادر به سمت دختر اتفاق می افتد. چنین تکنیکی دقیقا تمرکز را بر روی خود «کل فاطمه» حفظ می کند و باقی آدمها را عناصری تلقی می کند که در حریم او قرار دارند.
یک نکتۀ بسیار محترم در مستند «کل فاطمه» محو نگاه داشتن زهره، دختر «کل فاطمه» است. دختر که با دلدادگی به یک راننده کامیون، در نوجوانی ازدواج کرده بود و بعدها از شوهرش جدا شد، به دلیل کار در شهر مدت هاست به مادرش سری نزده و حالا در وقت نشاء برنج به دیدار او می آید. برادر به نظر به خاطر عقاید یا تفکر، مانعی برای ارتباط دختر مطلقه با خانواده است. در طول مستند به نقل از مادر با زبان ایما و اشاره و زیرنویس مدام از احوال دختر و داستان زندگی اش مطلع می شویم، اما حضور فیزیکی و عینی او با سکوت همراه است. یعنی زهره که دختر جوان «کل فاطمه» است حتی در مدت زمان کوتاه حضور در جلوی دوربین نیز چیزی نمی گوید یا مستندساز اقدامی برای گفتگو با او نمی کند. این سکوت دختر نیز به شدت در راستای ایده اصلی مستند که تنهایی «کل فاطمه» است، معنی می شود. به طور کل ما هر آنچه از دختر و طلاق و ازدواج مجددش می دانیم، از جانب مادر و اطلاعاتی است که او می دهد، وگرنه خود دختر هیچ کنش و واکنشی کلامی یا اطلاعات دهنده ندارد. پنهان کردن زهره، خود به خود اندوه و رنج او که رنج مادر نیز هست را بیش از پیش برجسته می کند و لحظات کوتاهی که او جلوی دوربین حضور دارد با وجود انفعال، به شدت تاثیرگذار است. به عبارتی مادر و دختر دارای اشتراکی بسیار دردناک در اندوه هستند و یکدیگر را تکمیل می کنند. یک جور رنج زنانه در جامعه ای مرد سالار که البته خود «کل فاطمه» این دیدگاه را با مشاغلی که در فرهنگ روستایی اغلب برای مردان است و خود به تنهایی از پسش بر می آید، کنار می زند. این یک نگاه جنسیتی از جانب ما نیست، بلکه یک جور همداستان شدن با شخصیت محوری و نگاه زنانه و مردانه در فرهنگی روستایی است که از سبک زندگی آنها نشات می گیرد.
دو پسر «کل فاطمه» نیز همین گونه اند. آنها نیز همچون زهره با دوربین کاری ندارند. کسی از پشت دوربین به آنها امر و نهی نمی کند. سرگرم کار و شیطنت خودشان هستند و همچنان خود کل فاطمه است که حتی با حضور آنان در مرکز توجه قرار دارد. پسرها در اغلب صحنه ها حضور دارند، اما دوربین تنها در ساحت مشاهده گر در پی آنهاست و آن دو هیچگاه نگاهی به این سوی دوربین و عوامل تولید ندارند. تنها عنصر حس شدنی در هر شرایطی خود «کل فاطمه» است. تمام اینها نشان از قدرت فیلمساز برای نوعی از بیان و نوعی از تاکید بر شخصیت اصلی است تا با این تاکیدگذاری مخاطب را همواره در محدوده کاراکتر محوری اش نگاه دارد.
سکانس آغازین و سکانس پایانی نیز درخشان است. ورودی فیلم به مثابه یک عنوان بندی، اینگونه است که زن لباس های روی بند رخت را جمع می کند و ما را با عمق میدان منطقه‌ای برفی و دوردستی که بیانگر مشقت زیست است روبرو می کند. با این حال پلان آخر فیلم، محدوده ای تاریک و روشن با نور و سایه است که از پشت پنجره خانه ای روستایی ثبت شده و مادر و دختر را در حال ناز و نوازش و شانه کردن موها نشان می دهد. این قاب حساب شده، پاسخی بر تمام رنج «کل فاطمه» است که در طول فیلم شاهدش بودیم و انگار با همین شانه کشیدن بر موهای دخترش تمام آن رنج رو به فراموشی می گذارد. با وجود تدارکاتی که برای ثبت این قاب با جذابیت دیداری در نظر گرفته شده، همچنان باورپذیری آن حفظ می گردد.
نباید در فیلم «کل فاطمه» از این نکته نیز غافل شد که تمام این جذابیت بدون حضور موسیقی است. فقدان موسیقی دو نکته را می تواند شامل شود. یکی قدرت فیلمساز در تشخیص کشش روایت و اینکه او به خوبی می داند حتی بدون موسیقی نیز فیلم دارای جذابیت و پیگیری است و نکته دوم اینکه فیلم پر از صداها و آمبیانس و شور و شعف صوتی خود محیط است. صدای باران و باد و قطرات آب و حیوانات هست و موسیقی برای همراه شدن با شخصیت ناشنوای فیلم به نظر خیلی کارایی ندارد.

به نقد این مستند چه امتیازی می دهید؟


راهنمای امتیازدهی

نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید

بدون دیدگاه