هفتمین جشنواره تلویزیونی مستند

جشنواره مستند، جشنواره تلویزیونی مستند، جشنواره فیلم، جشنواره عکس و جشنواره مستند نگاری

نقد مستند «فرزند چهارم»

نقد مستند «فرزند چهارم»

رحیم ناظریان

غافلگیری بدون وجد

وقتی فرمی برای روایت در اثری داستانی یا سینمایی یا مستند انتخاب می شود، اولین و شاید اصلی ترین نکته در ذهن خالق اثر این است که فرم مورد نظر تا چه میزان می تواند مخاطب را تا انتها برای همراهی حفظ کند. ایده مستند «فرزند چهارم» این است که یک شهید با زاویه دیدِ اول شخص به شرح داستان زندگی خودش بپردازد. مستندساز برای تحقق این ایده، دستورالعملی را در نظر می گیرد تا ماجرا از ابتدا لو نرود. یعنی با شروع مستند این سوال پیش می آید که راوی اصلی کیست و این اول شخص چه کسی است که در حال روایت است؟ به ظاهر تلاش مستندساز این است تا این راوی در خفا باقی بماند و آن دستورالعمل به عنوان یک ابزار فرمی برای ایجاد جذابیت در اثر نهایی لحاظ شود، اما به هیچ وجه این فرم در مستند «فرزند چهارم» به درستی اجرا نمی شود، چرا که دیری نمی پاید بیننده ای که خیلی نه، بلکه در حد یک علاقه مند معمولی به مستند یا سینما این هنر را دنبال می کند، متوجه منظور مستندساز می گردد.

مستندساز تمام دغدغه اش حفظ عنصر غافلگیری است. اما غافل اینکه این رویه اساسا نامش غافلگیری نیست.

خیلی زود می توان حدس زد راوی کیست و هر که هست، حالا در غیاب خودش به صورت ذهنی در حال شرح ماجراست. این ایده مستندساز از ابتدا بنا به دلایلی ایده ای شکست خورده است. یکی اینکه به شدت کلیشه است. در تاریخ ادبیات و سینما بارها چنین راوی غایبی را دیده ایم که در قامت اول شخص، خود را شرح می دهد و این در حالی است که متوجه می شویم این راوی پیش از تولید اثر، در قید حیات نیست. دلیل دیگر اینکه در همین مستند مورد بحث، این فرم کلیشه به درستی اجرا نمی شود. چیزی که در خطوط قبل شرح داده شد. یعنی لو رفتن ماجرا در آغاز و بی مقدار شدن غافلگیری.

چنین فرمی، ایرادی دیگر نیز دارد. مستندساز تمام دغدغه اش حفظ عنصر غافلگیری است. به عبارتی او می خواهد تلاش کند تمام جنبه های زیباشناختی اثرش را بر این اصل بنا نهد که مخاطب در پایان ماجرا با فهم این نکته که راوی، خودِ شهید است، غافلگیر شود. این غافلگیری تمام ذهن کارگردان را مشغول کرده و به همین دلیل همه مستند با تمام زیر و بمش برای تحقق این اصل چیدمان می شود. اما غافل اینکه این رویه اساسا نامش غافلگیری نیست. این یک جور رکب زدن است. آثار سینمایی و مستند که بر اصل غافلگیری متکی اند، دارای لایه هایی زیرین برای تاویل ها و تفسیرهایی چندگونه اند؛ نه اینکه صرفا تمام ظرفیت فیلم و سوژه بر همان رمزگشایی پایانی استوار باشد. در مستند «فرزند چهارم» مستندساز می خواهد با این شکل از روایت و با این راوی، مخاطب را در بخش پایانی دچار یک شوک کند تا با افشای راز به وجد بیاید. اما حقیقتا هیچ شوک یا وجدی وجود ندارد، وقتی همه چیز از آغاز لو رفته است.

چنین آثاری اگر بشود یک بار کامل آنها را دید، برای بار دوم هیچ ارزش دیداری ندارند، چرا که تمام داشته خود را در سبد اخلاص گذاشته اند. هیچ نکته ای باقی نمی ماند تا بشود درباره اش حرف زد. همه چیز اگر در آغاز هم لو نرود، در پایان رمزگشایی می شود و به این دلیل که چنین آثاری لایه ای یا تاویلی ندارند و یا از پیچیدگی محتوا و فرم نیز بهره مند نیستند، دیگر هیچ دلیلی برای دوباره دیدنشان وجود ندارد. وقتی چیزی برای کشف کردن نباشد، تحقیق در یک اثر نیز اساسا شکل نمی گیرد.

به نقد این مستند چه امتیازی می دهید؟


راهنمای امتیازدهی

نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید

بدون دیدگاه