هفتمین جشنواره تلویزیونی مستند

جشنواره مستند، جشنواره تلویزیونی مستند، جشنواره فیلم، جشنواره عکس و جشنواره مستند نگاری

نقد مستند «بردی»

نقد مستند «بردی»

رحیم ناظریان

هیچ گوشی برای شنیدن نیست

به طور قطع نمی توان گفت دلیل این مقدار نادیده گرفته شدن دو نوجوان علاقه مند به فوتبال، بهره مند نبودن از شنوایی هر دونفرشان است یا اینکه اهل افغانستان بودن یکی از آن دو!

مستند سوژه ای سرشار از کنایه دارد که مستندساز به خوبی از پس اجرای آن برآمده است. هیچ گوشی وجود ندارد تا اندک صدای قابل شنیدن از دو جوان ناشنوا را بشنود. امکانات در شادگان محدود است، اما همین امکانات محدود به صورت تبعیض آمیزی به طیفی از جامعه تعلق ندارد و تمام تلاش ها برای رسیدن به حقوقی حداقلی از سوی دو نوجوان حاضر در مستند بی نتیجه است. این در حالی است که عنوان «بردی» نیز اشاره بر گیاهی شیرین در مرداب های منطقه دارد که در آبی شور می روید. استعاره ای از شخصیت های محوری مستند که در اوج نادیده گرفته شدن و محرومیت به دنبال آمالی هستند که تحقق آن با خون و دل میسر است.

می توان مستند «بندی» را حاوی ساختاری کلاسیک دانست که سعی در خلق اثری خوش ساخت دارد.

رویداد مستند «بردی» در خوزستان و روستایی محصور در نخلستان و تالاب و در کنار یک رود اتفاق می افتد. دو نوجوان که یکی اهل کشور افغانستان و مقیم ایران است و البته متولد خوزستان و هر دو از شنوایی محرومند، قصد دارند تیم فوتبال خودشان را داشته باشند. دلیل این استقلال، اولین چالشی است که جلوی راه آنها قرار می گیرد. به دلایلی که می دانیم و مثل اکثر چنین مواردی، گفته هایی ضد و نقیض نیز درباره اش وجود دارد، تبعه افغان در ایران محروم از امکانات و خدماتی است که نمونه هایش زیاد است. این محرومیت به دلیل نداشتن شناسنامه، غالبا برای تعداد زیادی از افغان های ساکن ایران صادق است و از سویی تریبون های رسمی مدام در حال انکار آن هستند. چنین مستندهایی از این جهت، ادله ای برای اثبات حقایقی هستند که مدام انکار می شود. چالش اصلی دو نوجوان در مستند «بردی» از آنجایی آغاز می شود که نداشتن شناسنامه، بانی خط خوردن یکی از اعضای تیم فوتبال که اهل افغانستان است می شود. این ظلم قانونی، توسط نوجوان دیگر تیم فوتبال، به بهانه افغان بودن هم تیمی، قابل قبول نیست و همین سبب می شود تا قید تیم داری در لوای یک باشگاه و مجموعه ای رسمی زده شود. نتیجه اینکه فعالیت غیر رسمی تیم آغاز و یافتن یک زمین برای تمرین و تشکیل تیمی مستقل از نهادی دولتی آغاز می گردد.

مستند «بردی» ساختاری مشتمل بر سه بخش دارد که می توان آن را بدین صورت از یکدیگر تفکیک نمود. بخش اول اختصاص دارد به مقدمه و تشریح آدمها و نوجوانانی که مشاغلی خیابانی دارند. خانواده و فرهنگ آنها توصیف می شود و مهمتر از همه ناشنوایی آنها در معرض دید قرار می گیرد. همه چیز روندی معمول دارد و شخصیت های محوری مستند عاشقانه به فوتبال علاقه مند هستند. محرومیت در لایه های زیرین مستند به خوبی در دیدرس قرار می گیرد و مشکلات بدون شعارپردازی قابل رویت است. میانه مستند از ماجرای شناسنامه و هویت اعضای تیم شروع می شود و اینکه آنها یا باید به دلیل افغان بودن، قلم قرمز بر روی نام اعضای تیم بکشند یا اینکه قید وابستگی را بزنند. در این بخش، کشمکش هایی بین نوجوانان و متولیان دولتی و نهادهای بالادست را شاهدیم که به درستی در نقاط حساسی از روایت گنجانده میشود. هیچ زمین تمرینی برای آنها وجود ندارد و حتی با جستجوهایی بسیار زیاد زمینی بایر و خاکی نیز یافت نمی شود تا آنها در آن به فعالیت ورزشی خودشان بپردازند. بخش میانی مستند دقیقا بر همین جستجو تاکید دارد. پلان های فرعی از روزمرگی بدین خاطر در میانه مستند نمایش داده می شود تا ریتم ایجاد شود و مستندساز گذر زمان را نیز با این تمهید ملموس نماید. حتی زمین های خاکی نیز با ساخت و سازهایی که در آن صورت گرفته، مناسب تیم نیست. بخش پایانی مستند نیز نتیجه گیری و تحقق رویاست. قطعه زمینی در میانه تالاب و رود در بین نیزارها پیدا می شود و زمین فوتبال با خط کشی و تیر دروازه ای که تنه درخت است آماده می شود.

با این توضیح می توان مستند «بندی» را حاوی ساختاری کلاسیک دانست که سعی در خلق اثری خوش ساخت دارد. زمینه چینی ها و چالش اصلی در نیمه ابتدایی مستند، در نیمه دوم به بهره برداری می رسد و یک پایان مشخص نیز برای مستند در نظر گرفته شده است.

اما پلان پایانی مستند قابی تاثیر گذار است که می توان درباره اش توضیح مختصری دارد. در حالی که امروزه به دلیل تسهیل در تصویربرداری هوایی با امکانات موجود، اغلب مستندسازان از این امکان برای جذابیت های بصری بهره می برند، کم پیش می آید که در چنین تولیداتی با سطحی نیمه حرفه ای، شاهد اقدامی فراتر از حدود معمول بود. هلی شات غالبا برای معرفی و آشکارسازی محیط و جغرافیا و بیان کامل سوژه در مستندهایی اینچنینی بکار می رود و هدف اصلی چنین امکانی، بیشتر بر زیبایی تصویر تاکید دارد؛ اما در «بردی» پلان پایانی، علاوه بر جذابیت بصری، بر زیباشناسی محتوایی این شیوه تصویربرداری نیز نیم نگاهی شده است. اینکه در طول مستند نوجوانانی در پهنه ای وسیع به دنبال تکه زمینی برای هدفی می گردند و برای یافتن آن تلاشی بی وقفه دارند، میتواند زمینه ای برای قاب پایانی باشد. با آماده شدن زمین، زاویه دوربین تغییر می کند و با شروع بازی و دمیدن سوت و نواختن اولین ضربه بر توپ، تصویر هوایی در یک پلان آغاز می شود. دوربین از بالا آرام آرام تا تیتراژ پایانی از زمین فوتبال دور شده و قابی کامل از زمین فوتبال خاکی و مرداب و رودخانه اطرافش را نشان میدهد. یک قاب تاثیرگذار که بی شباهت به تصویری استعاری از کلیت کره زمین نیست. به نظر قاب پایانی مستند از نظر بصری و به خاطر جغرافیای منطقه شباهت زیادی به تصاویر ماهواره ای از کره زمین از فضا دارد. شاید این استدلال تا حدودی دور و بعید به نظر برسد، اما نمی توان برای مستندی که مدام در طول روایتش بی زمینی را تاکیدگذاری می کند، از قاب پایانی اش برداشت دیگری داشت. قابی که کل زمین را با کنایه نمایش می دهد. به عبارتی اینها همانهایی هستند که به اندازه یک زمین کوچک و خاکی فوتبال، حقی در این سرزمین ندارند، اما حالا با این قاب درخشان کل کره زمین برای آنهاست. این پلان به نظر کاملا آگاهانه از امکانات تصویربرداری و موقعیت جغرافیایی محیط بهره برده است.

به نقد این مستند چه امتیازی می دهید؟
4.8/5 - (49 امتیاز)


راهنمای امتیازدهی

نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید

بدون دیدگاه