هفتمین جشنواره تلویزیونی مستند

جشنواره مستند، جشنواره تلویزیونی مستند، جشنواره فیلم، جشنواره عکس و جشنواره مستند نگاری

نقد مستند «دیلک»

نقد مستند «دیلک»

رحیم ناظریان

کهولت و کار

«دیلک» مستندی انگیزشی است که لحظاتی احساسی را رقم می زند و با وجودی که در خود اثر هیچ اشاره ای بر حمایت یا عدم حمایت ارگانی دولتی نسبت به معیشت پیرمردی سختکوش نمی شود، می توان به صورت مشهود این وانهادن به حال خود را در آن مشاهده نمود. پیرمردی هشتادساله که با انجام کارهایی روستایی با وجود کهولت و پایی که توان ندارد، همچنان بی نیاز زندگی می کند.

دوربین در مستند سعی بر این دارد که فاصله ای نزدیک را با سوژه حفظ کند تا بدین وسیله جذابیت میم بیشتر از حالات دیگر به چشم بیاید.

کارهایی که به صحرا گردی و کندن خار برای ساخت نوعی از جاروی سنتی احتیاج دارد و برای انجام آن باید به صورت مداوم به بیابان برود. از طرفی جاروها را خودش می سازد و خودش پخت و پز می کند یا انگور می چیند و اوج اینجاست که یکی از کارهای روزانه اش در وقت بیکاری و خانه نشینی، بافت بافتنی است.

دوربین در مستند سعی بر این دارد که فاصله ای نزدیک را با سوژه حفظ کند تا بدین وسیله جذابیت میم بیشتر از حالات دیگر به چشم بیاید. در اغلب صحنه ها علاوه بر پوشش محیط پیرامون سوژه، چهره او در مرکز توجه است و نگاه مخاطب با تاکید بر صورت پیرمرد که حامل حس امیدواری است قرار دارد.

نام فیلم نیز واژه ای ترکی است که به معنای امید و امیدواری است و این درونمایه از ابتدا تا پایان مستند به روشی مختلف نمایان می شود. با این حال تمام مستند توصیفی است. توصیف یک سبک زندگی و پافشاری بر این نکته که کهولت سن نیز نتوانسته شخصیت محوری مستند را از کار کردن دور کند. به زبان دیگر دو نیروی محرک توسط مستندساز در اثر مورد توجه قرار گرفته که با تاکید بر همین دو، درونمایه مستند شکل می گیرد. یکی خود کار کردن و دیگری کهولت سن. تمام مستند از ابتدا تا پایان تلفیق این دو متغیر است. حال اگر جزئیات دارای پرداخت بیشتری بودند یقینا بر جذابیت روایت افزوده می شد. به طور مثال ما می توانستیم بیش از آنچه در مستند شاهدش بودیم به پاهای پیرمرد نزدیک شویم. مگر نه اینکه این پاها با وجود ضعف همچنان در حال پیمایش هستند؟ یا مگر این دست های لرزان نیست که مدام در حال کار روزانه است و حتی با وجود تکان های شدید بافتنی نیز می بافد؟ نماهای نزدیک در این مواقع است که به کار می آید. چرا که متغیری کلی یعنی کهولت سن را از فرم کلی گرایانه اش خارج و جزئی تر نمایان می کند. می توان به این لیست موارد دیگری را هم اضافه کرد. مثلا پلانی که ما به عنوان مخاطب را درگیر چشم های پیرمرد کند که در 80 سالگی ممکن است ضعفی داشته یا نداشته باشد.

مستندساز سوژه را از دور به تصویر می کشد و تنها برای نمایش چهره اوست که گاها از قابی بسته استفاده می کند. دلیل این تکرار نیز بی شک همین عدم وجود نگاهی جزئی نگر به سوژه و توجه بیش از اندازه به خود کهولت در شکلی کلی است.

به نقد این مستند چه امتیازی می دهید؟


راهنمای امتیازدهی

نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید

بدون دیدگاه