نقدهای منتشر شده، دیدگاه نویسندگان بوده و لزوماً بیانگر دیدگاه شبکه مستند و جشنواره تلویزیونی مستند نیست.
نقدها بعد از پایان مهلت نظرسنجی منتشر می شود تا در رأی آثار تاثیری نداشته باشد.
این صفحه متعلق به شما مخاطبان جشنواره است، شبکه مستند سیما و دبیرخانه جشنواره تلویزیونی مستند از نقد آثار و دیدگاه شما عزیزان استقبال می کند.
از نظر انسان شناسی و شناخت فرهنگ اقوام ایرانی، مستند «فرزندان خونیار» اثری قابل احترام است و البته از نظر تولید و اجرا نیز می توان این مستند را جز آثاری قلمداد کرد که بتوان آن را برای دفعاتی دید. موضوع مستند درباره یک خانواده روستاییِ چهار نفره در استان چهارمحالوبختیاری است که محل زندگی آنها به دور از نشانه های زندگی مدرن، حتی آب لوله کشی و برق ندارد. این فقدان امکانات که اغلب در مستندهای زیادی مربوط به محرومیت منطقه و بی توجهی مسئولان است، در مستند «فرزندان خونیار» کاملا شخصی و اختیاری است. یعنی این خانواده به صلاح خود و بنا بر اعتقاداتشان تمایلی به آب شرب لوله کشی و برق ندارند.
مستند «فرزندان خونیار» مستندی به شدت تلخ است. تاثیر یک گذشته که حتی می تواند شایعه و منتج از نوعی فرهنگ در جامعه ای روستایی باشد، زندگی این چهار نفر را برای همیشه در یک محاق فرو برده است.
آنچه از نظر بصری مستند را اثری ارزشمند می سازد، جدای محیط و جغرافیای برفی آن، تاکید مستندساز بر چهرۀ شخصیت هاست. دو خواهر به نامهای «گلطلا» که به نظر بالای ۸۰ سال سن دارد و دیگری «بیطلا» که حدودا 70 ساله است، مسئول انجام کارهای خانه ای محقرند و دو برادر به نام های «علییار» و «علیداد» که هر دو حدودا هفتاد ساله اند، کارهای بیرون خانه را انجام می دهند. این چهار خواهر و برادر به دور از اجتماع زندگی میکنند و هیچکدام از آنها هیچوقت ازدواج نکردند. خانه آنها در دامنه یا بلندی قرار دارد و تا حدودی از خانه های روستاییان فاصله دارد. با این وجود زندگی مشقت بارِ همراه با فقر آنها بیشتر شبیه یک محاق می ماند که هیچ امیدی برای بیرون آمدن از آن ندارند. حتی با وجود داشتن زمین هایی بسیار و وابستگی به کشاورزی از این نیز ابایی ندارند که میراثشان بعد از وفات نصیب بستگانی شود که یک عمر غذابشان دادند.
مستند به روشنی مرز باریک و نادیدنی بین اعتقادات و خرافه را چه در نهاد این خانوادۀ نمونه و چه از منظر جامعه ای روستایی بیان می کند. پس از شناساندن چهار عضو خانواده و آشنایی مخاطب با تک تک آنها، گفتگو با برخی از اهالی روستا کمک زیادی می کند تا فاجعه به صورت عیان جلوی دید مخاطب قرار گیرد. نماهایی نزدیک از چهره هر کدام از چهار خواهر و برادر در لحظاتی معمولی، به شدت طبیعت و رنج نهفته در چهره ها را آشکار می کند و کلام آنها نیز در طول مستند علاوه بر اینکه روایت را پیش می برد، از نظر شخصیت پردازی و شخصیت شناسی حائز اهمیت است.
خواهرها ، «دختر» خطاب می شوند و این لقب برای آنها امری عادی است. دوربین به ترتیب هر کدام از چهار عضو خانه را با پرداختن بر موضوعی خاص به تصویر می کشد و هر چهار نفر تا پایان مستند به شکلی بارز قابل تشخیص و یادآوری هستند. اینکه مستندساز موفق می شود همزمان چهار شخصیت را به صورت یکجا پرداخت کند و درون و برون هر یک را به گونه ای تشریح کند تا بازشناسی هر یک از دیگری میسر شود، نتیجه شکل تصویربرداری و تاکیدهایی است که بر چهره هر کدام از آنها می گذارد. این در حالی است که هر کدام از این آدمها دارای یک گذشته و یک سرنوشت مشابه هستند و نقاط متفاوت آنها از نظر شخصیتی و اخلاقی آنچنان به چشم نمی آید. به عبارتی این چهار نفر همگی در یک قالبند و در مجموع میتوان آنها را یک تن در قالب هایی جداگانه تصور کرد. حتی عقایدشان نیز یک جور است و زاویه دید و جنس کلامشان نیز تفاوتی با هم ندارد. حتی نظرشان درباره جامعه کوچک پیرامونشان شبیه به هم است یا اعتقادشان درباره پدر و مادرِ درگذشته شان نیز تفاوتی با هم ندارد. مساله اینجاست اگر این چهار عضو خانواده شباهاتی تا این اندازه زیاد با یکدیگر نداشتند، دیگر دلیلی نبود تا این سن و سال در جوار هم دوام بیاورند. یقینا آنها از نظر شخصیتی و رفتار و عقاید کاملا با یکدیگر منطبقند که توانستند زیستی اینچنین نادر و یکجا را تاب بیاورند. با وجود چنین شباهتی است که کار مستندساز برای تمیز قائل شدن بین هر کدام از نظر مخاطب، قابل تقدیر است. با اتمام مستند، چهره و ظاهر هر کدام از آنها به صورت تفکیک شده تا ساعاتی بلکه بیشتر در خاطر می ماند. بی شک اگر نوع قاب بندی و میزان مکث بر روی چهره ها نبود، چنین امکانی دست یافتنی به نظر نمی رسید.
مستند «فرزندان خونیار» مستندی به شدت تلخ است. تاثیر یک گذشته که حتی می تواند شایعه و منتج از نوعی فرهنگ در جامعه ای روستایی باشد، زندگی این چهار نفر را برای همیشه در یک محاق فرو برده است. نمایش فقر و تاکیدگذاری بر زیستی به دور از امکاناتی اولیه، فضایی نگران کننده خلق می کند. برف و محیط یخ زده نیز دقیقا مکمل این فضاست. به نظر مستندساز با آگاهی از این فضا، زمان تصویربرداری را در فصل برفی سال انتخاب نموده و راحتی کار در فصل گرم را به دلیل عدم تطابق آن با اتمسر اثرش نپذیرفته است. این در حالی است که موقعیت سوژه در جایی همچون استان چهارمحالوبختیاری، دارای فصل گرم بسیار زیبا و سرسبزی است که می تواند جذابیت بسیار زیادی برای تصویربرداری ایجاد کند. انتخاب فصل برفی، به نظر یکی از تصمیمات مهم مستندساز در پیش تولید برای رسیدن به فضایی است که اندوه یک زندگی را دوچندان می کند.
راهنمای امتیازدهی
نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید
بدون دیدگاه