هفتمین جشنواره تلویزیونی مستند

جشنواره مستند، جشنواره تلویزیونی مستند، جشنواره فیلم، جشنواره عکس و جشنواره مستند نگاری

نقد مستند «فراموشی»

نقد مستند «فراموشی»

رحیم ناظریان

ساعت روزگار جنگ

مستند «فراموشی» به دلیل وانهادن کلیشه های رایج جنگ و پرداختن بر شخصی‌ترین رویدادهای بازماندگان همان جنگ، روایتی متفاوت به نسبت آثار مشابه در مستندسازی ایران دارد. همین کافی است تا دست مستندساز برای بیان عقاید جزئی در قبال جنگ هشت ساله تا حدودی باز تر از نمونه های مشابه باشد که سعی در پرداختن بر کلیاتی از پدیده ای تحت عنوان جنگ دارند. به عبارتی اینجا تمرکز بر روی خود جنگ نیست، بلکه اولویت با آثار و عواقب جنگ است که احتمالا گرد فراموشی را بر بخشی از زندگی آدمهای حاضر در مستند نشانده، اما همچنان بخش پنهانی از زیست آنان درگیر با گذشته و آسیب های متحمل شده است.

ساعت مچی در مستند فراموشی از این جهت قابل اعتناست که از قواره یک شیء، خارج و به سوژه ای محتوایی بدل می گردد.

سربازان و رزمندگان آن سالهای دور، حالا به دلیل سر برآوردن یک نشانه، سعی در کنار زدن آن گرد فراموشی دارند. به همین دلیل می توان عنوان مستند را نیز حساب شده تلقی نمود، چرا که در جای جای اثر می توان درونمایه مستند را همداستان با این عنوان دانست. مفهوم «فراموشی» پس از سی سال با تلاش مستندساز برای چند صباحی از قامت رزمندگان سابق کنار می رود و جالب اینکه پس از انجام سفر و رسیدن به هدف، مجدد به سراغ شخصیت ها می آید. غلامعلی که نزدیک به 60 سال سن دارد و ساکن شرق مازندران است با یک اتفاق تصمیم می گیرد پس از سی سال به سراغ همخدمتی دوران جنگ خود برود و به بهانه ساعت مچی که در آن دوران به او امانت داده بود، دیداری با او در غرب استان داشته باشد. سفری که از سوادکوه تا تنکابن و البته استان قزوین ادامه می یابد.

ساعت مچی در مستند بهانه ای برای دیداری بعد از دهه ها فراموشی است و پس از محقق شدن دیداری احساسی در تنکابن و بازگشت به سوادکوه و گذر یک سال، دوباره با اظهار نظر راوی متوجه می شویم این زرمندگان و دوستان سابق حتی تماسی تلفنی نیز در این مدت با یکدیگر نداشتند. بنابراین درونمایه و البته عنوان «فراموشی» دوباره مورد توجه قرار می گیرد.

شاید بتوان خود ساعت مچی که شیئی موکد و نشانه ای مقدس در مستند است را نیز از منظری نمادین مورد بررسی قرار داد. ساعت در طول مستند همواره گذر زمان را گوشزد می کند. مستندساز گرچه ادعا دارد به صورت اتفاقی در بازسازی خانه پدری به یک نامه و راز ساعت پی برده، اما مدیومی همچون سینما اتفاق یا عمد یا سهو نمی شناسد و به آسانی از ابزارهای درون متنی اش در جهت بهره برداری از نشانه سود می برد. اینجا نیز ساعت بارها و بارها در طول مستند برجسته می شود و اساسا روایت اثر با اتکا بر آن پیش می رود. بنابراین نمی توان از کارکرد نمادین آن فارغ بود. زمان با همین ساعت مچی است که مدام برای ما تداعی می شود و نشانه ای است که به صورت موازی در کنار رویدادهای دیگر اعلان وجود می کند. از یک سو جنگ، فراموشی یاران قدیمی، آسیب های جنگ، زندگی و خانواده و از سوی دیگر یک ساعت مچی که تمام این موارد یاد شده را به یکدیگر پیوند می زند، ساختار مستند را قوام می بخشد. مستندساز با تاکید بر همین ساعت مچی است که اثرش را با لایه هایی معنایی همراه نموده و راه را برای فکر کردن بر این عناصر باز می کند.

ساعت مچی در مستند فراموشی از این جهت قابل اعتناست که از قواره یک شیء، خارج و به سوژه ای محتوایی بدل می گردد. دلیل این امر نیز ماهیت زمان و فراموشی و گذر زمان در روایت مستند است. اینگونه که ساعت یک بهانه است تا پس از سی سال چند همرزم روبروی هم بنشینند و درباره خاطرات شیرین و یا  مشقت جنگ بگویند.

مستند تا حدودی در بیان عقاید مربوط به جنگ و آسیب های آن نیز غیر محتاط عمل می کند. صدای گنجشک ها در ابتدای فیلم، حول شخصیت محوری و رمزگشایی از آن در ادامه مستند یکی از این موارد است. غلامعلی به دلیل آسیب های جنگ همچنان پس از سالها گاهی توی سرش صدای گنجشک می پیچد و این صدا توسط مستندساز در طول مستند بارها تکرار می شود. یا شخصیت های حاضر در مستند نیز در مواردی با نقدهایی مختصر سعی در بیان درونیات خود در قبال پدیده ای دارند که فارغ از مقدس بودن یا نبودنش نامش جنگ است و جنگ یقینا آسیبهایی روحی و جسمی فراوان با خود به همراه دارد.

به نقد این مستند چه امتیازی می دهید؟


راهنمای امتیازدهی

نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید

بدون دیدگاه