هشتمین جشنواره تلویزیونی مستند

جشنواره مستند، جشنواره تلویزیونی مستند، جشنواره فیلم، جشنواره عکس و جشنواره مستند نگاری، ویژه فلسطین

نقد مستند «درخت بابا»

نقد مستند «درخت بابا»

رحیم ناظریان

عدم توازن در شیوه تولید

مستند «درخت بابا» یادواره ای تصویری درباره یک شهید-ورزشکار اهل خراسان رضوی است که از قضا در دوران جوانی در ورزش کشتی، شاگرد گزارشگر مشهور این رشته ورزشی یعنی هادی عامل بوده و همین سبب می شود تا این گزارشگر جلوی دروبین مستندساز حاضر باشد و به نقل برخی خاطرات خود با این شهید بپردازد.

مستندساز برای فرار از تکراری ترین شیوه تولید مستندهای معرفی نامه ای، یعنی مصاحبه و آرشیو، اقدام به تغییری در زاویه دید می کند و دوربین به مثابه خود شهید به سراغ مکان های متعلق به زادگاهش و خانه اقوام آشنایانش می رود، اما نکته اینجاست همین دوربین که در گشت و گذارهایش، مابه‌ازایی در قبال خود شهید دارد، در حین ثبت مصاحبه ها تبدیل به همان دوربین کلیشه ای رایج می شود که صرفا یک ابزار برای تصویربرداری است و نه یک کنشگر یا یک کاراکتر. در این حالت مصاحبه شونده روبروی دوربین قرار می گیرد و با عوامل پشت دوربین که تولید کننده اثر هستند حرف می زند. به عبارتی دوربین گاهی از زاویه دید شهید و گاهی از زاویه دید مستندساز است که این مورد نشان از عدم توازن یا بهره برداری از امکاناتِ شیوه تولیدی است.

سوژه علاوه بر داشتن پتانسیلی ورزشی در قالب کشتی، یک  پتانسیل دیگر نیز دارد که مربوط به وصیت و نحوه شهادت است.

مستند تمام تلاشش را می کند تا قهرمان پروری نظامی را با قهرمانی ورزشی پیوند بزند. به همین دلیل تمام دست آورد مستند نیز در همین نکته خلاصه می شود. تصاویر آرشیوی از دوران ورزشی شهید و مصاحبه با گزارشگر امروزی کشتی رسانه ملی و نقل خاطرات ورزشی سوژه، در میدان جنگ در همین راستا در مستند گنجانده می شود. مستند سعی در انتقال یک پیام با این محتوا را دارد که شهید نمونه اگر قهرمانی در جنگ را نمی پذیرفت یقینا در عرصه کشتی به دلیل استعداد بالا می توانست قهرمانی های متعدد دیگری کسب کند. با این حال مستندساز به خوبی از امکاناتی که سوژه در قبال ورزش کشتی در اختیار دارد بهره نمی برد. تمام ماجرا در مصاحبه و خاطره گویی خلاصه می شود و روایتی منسجم که جذابیتی فراتر از نقل قول ها و تمجید ها به همراه داشته باشد در اثر دیده نمی شود. خاطره‌ها به صورت گسیخته از اقوام و آشنایان سوژه نقل می شود و هیچ پرداخت موثری در چینش و خلاقیتی در تدوین به چشم نمی خورد.

سوژه علاوه بر داشتن پتانسیلی ورزشی در قالب کشتی، یک  پتانسیل دیگر نیز دارد که مربوط به وصیت و نحوه شهادت است. طبق وصیت نامه، شهید تمایل داشت پیکرش در منطقه جنگی باقی بماند و از قضا پس از شهادت نیز تکه های بدن او بر درختی پیدا می شود. مستندساز حتی از این پتانسیل بسیار احساسی و حتی دراماتیک بهره ای نمی برد و اجرای آن را با همان مصاحبه و یک پلان ایستا از رودررویی زن و درخت جمع بندی می کند. به طور مثال درختی که روزی تکه های بدن سوژه را روی خود داشت، می توانست بیش از این در اثر پرداخت شود. کافی است به این ایده فکر کنیم که مستندساز تلاش می کرد از ابتدای اثر روایتی بسازد با این رویکرد که جمعی با تمام مشکلات کاری و زندگی شخصی قصد دارند در روزی معین (به فرض سالگرد شهادت) با چالش هایی که می توان آنها را در یک سفر پیش بینی کرد، در کنار آن درخت حضور پیدا کنند. این پیشنهاد که صرفا یک پیشنهاد است یقینا مستند را از حال و احوال خاطره گویی که کنشی در خود ندارد، به سمت اثری پویا مبدل می نمود و درخت را نیز در مرکز توجه قرار می داد. به عبارتی درخت در حالت کنونی تنها در قالب خاطره گویی و یک قاب ایستا معرفی می شود اما وقتی روایت کنشمند باشد خود به خود همین سوژه با جذابیت و اوج تاثیرگذارتری در معرض دید قرار می گرفت.

به نقد این مستند چه امتیازی می دهید؟


راهنمای امتیازدهی

نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید

بدون دیدگاه