نقدهای منتشر شده، دیدگاه نویسندگان بوده و لزوماً بیانگر دیدگاه شبکه مستند و جشنواره تلویزیونی مستند نیست.
نقدها بعد از پایان مهلت نظرسنجی منتشر می شود تا در رأی آثار تاثیری نداشته باشد.
این صفحه متعلق به شما مخاطبان جشنواره است، شبکه مستند سیما و دبیرخانه جشنواره تلویزیونی مستند از نقد آثار و دیدگاه شما عزیزان استقبال می کند.
وقتی تمام فریمهای یک مستند، قابهایی از مرگ می سازد و موضوع نیز حول محور وفات می چرخد، اما کلیت اثر تنها درباره معرفی یک شغل در باب مراسم کفن و دفن یا خاکسپاری است، بدون هیچ تردیدی می توان مستند نمونه را صرفا یک معرفی نامه یا یک تقدیرنامه تلقی نمود. مستند «آق عبدالله» سرشار از قاب هایی است که می تواند علاوه بر سویه خبری، حاوی رویکردی محتوایی نیز باشد. اینگونه که از ابتدا تا انتهای مستند مخاطب شاهد سنگ قبرها و تصویر حک شده متوفیان بر روی سنگ هاست و مدام تاریخ تولد و تاریخ درگذشت آدمهایی، از جلوی چشمش می گذرد. از این گذشته مکان رویداد نیز در گورستانی مشهور است. به عبارتی تمام مستند با جزئیاتش از نظر موضوع و مکان و کلام، دارای پتانسیلی بسیار بالا در پرداختن به محتوایی در قالب مرگ و زندگی است اما درونمایه اثر چیزی نیست جز یک معرفی سادهی یک شخصیت که در کار حکاکی و تولید سنگ قبر است.
حال در مستند «آق عبدالله» شاهدیم که در کلیت اثر همواره این مرگ است که حضور عینی دارد.
از نظر فنی این نکته غیر قابل درک است که دو اصل در ساختار و محتوای یک اثر نمایشی یا تصویری، اینگونه با یکدیگر منطبق نباشند. یا مکان و کلام با کلیت اثر سنخیتی نداشته باشد. موضوع اصلی و دیگری درونمایه غالب یک مستند، بی شک در اغلب آثار مشهور یا قابل اعتنای تاریخ مستندسازی با هماهنگی چشمگیر این دو عنصر تولید شده اند. به طور مثال موضوع یک مستند درباره جرم و جنایت شبانه در یک شهر بزرگ است و آدمهای حاضر در اثر نیز جزئی از عاملین یا قربانیان این موضوع هستند. اگر فیلم استانداردهای لازم برای تولیدی صحیح را رعایت کرده باشد نمی توان در آن شاهد این بود که مکان و موضوع و درونمایه در کنار یکدیگر کارکردهایی منطبق نداشته باشند. یقینا اتمسفر فیلم به گونه ای خواهد بود تا آن موضوع جنایت بیش از پیش به چشم بیاید. به طور مثال فضای رعب انگیز شبانه شهر و عیان شدن آن روی دیگر جنایت، آن روی دیگر آدمها، نمایش خود جنایت به صورت علنی، شکل و گونه ای از موسیقی که در راستای موارد بالا باشد و موارد بسیار زیاد دیگری از این دست.
حال در مستند «آق عبدالله» شاهدیم که در کلیت اثر همواره این مرگ است که حضور عینی دارد. تصاویر با نشانه هایش مدام از یک صورت مرگ به صورتی دیگر از آن رجوع می کند. دوربین چند بار گورستان و مرده هایش را از آسمان به ما نشان می دهد و مخاطب در تمام این لحظات فقط در حال مراوده با یک سویه خبری از اثر است. یعنی ما تصویر گورستان را از آسمان می بینیم تا فقط شاهد دیدن مکان شغل شخصیت محوری مستند باشیم. این تصویر هوایی برای القای یک حس یا ایحاد یک اتمسفر در راستای پتانسیل های محتوایی اثر نیست. فقط ثبت شده است تا ما مخاطبین همچون یک توریست بدانیم این مکان کجاست و از بالا چطور دیده می شود. یا از نظر جذابیت تصویری این زاویه دوربین چقدر می تواند خوب باشد! همین!
حال بیاییم با وجود پتانسیل های موجود در مستند «آق عبدالله»، از زاویه ای دیگر آن را ببینیم:
مستند در حالت کنونی فقط یک ایده تکراری دارد. ایده ای که در اغلب مستندهای آماتوری صنایع دستی و هنرهای تجسمی و غیره شاهدش هستیم. اینکه هنری در حال نابود شدن به دلیل عدم توجه متولیان به آن و ورود تکنولوژی و همچنین سالخورده شدن عاملان آن است.
راهنمای امتیازدهی
نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید
بدون دیدگاه