نقدهای منتشر شده، دیدگاه نویسندگان بوده و لزوماً بیانگر دیدگاه شبکه مستند و جشنواره تلویزیونی مستند نیست.
نقدها بعد از پایان مهلت نظرسنجی منتشر می شود تا در رأی آثار تاثیری نداشته باشد.
این صفحه متعلق به شما مخاطبان جشنواره است، شبکه مستند سیما و دبیرخانه جشنواره تلویزیونی مستند از نقد آثار و دیدگاه شما عزیزان استقبال می کند.
«داستان ساحل شرقی» شاید اولین مستند ایرانی باشد که چه با آرشیو و یا به صورت حضور عوامل تولید در خود غزه، تصویری واقعی از زندگی در این سرزمین ارائه می دهد. حتی وقتی دوربین مستندساز در گورستان تاریخی و مشهور شهر به ثبت تصاویری از انواع گورها از انواع ادیان و ملیت ها مشغول است، همچنان می شود این دریافت را داشت که مرده هایی با چنین ویژگی هایی، به صورت مسالمت آمیز در گورهایی نزدیک به هم خفته اند. به عبارتی مستند با تاکید بر چنین قبرستانی، صرفا نمایش یک مکان تاریخی را مد نظر قرار نمی دهد و نکته اصلی، همجواری خیر و شر در وضعیتی است که پیشتر عادت کرده بودیم آن را در تنش و ویرانی و جنگ ببینیم.
آنچه در مستند با ظرافت جلوی دید قرار می گیرد، غیاب جنگ است، نه به آن فرمی که این غیاب، دلیلی بر تاکیدگذاری باشد. فارغ از این مستند، جنگ به عنوان رویدادی جدایی ناپذیر از غزه، همراه با طنین نام این سرزمین، در گوش می پیچد و البته که این واقعیتی انکارناپذیر از رنجی است که ملتی بنا بر دلایلی تاریخی و سیاسی متحمل می شوند، اما مستند «داستان ساحل شرقی» با پنهان سازی جنگ، قصد برجسته کردن یا بی اهمیت جلوه دادن آن را ندارد، بلکه می خواهد ابتدا خود زندگی را نمایش دهد و سپس در لابه لای این لذت از هستی، جنگ را به مثابه یک واقعه متصل به آن معرفی کند. اینطور که آدمهای نمونهی مستند که جامعه ای آماری را تشکیل می دهند، بعضا از بدو تولد با ماهیت جنگ آشنا هستند و جنگ از آغاز حیاتشان با آنها همراه بوده و این بدان معنی نیست که خود زندگی قرار باشد مدام در حاشیه قرار گیرد.
مستند تفاوت ها را آنجایی رقم می زند که هیچ کدام از آدمهای حاضر جلوی دوربین که با شوق، جذابیت زندگی خود را شرح می دهند، آسیب ندیده جنگ نیستند. برعکس، آنها گلچینی از اندوهی بی پایان در قبال یورش ها و بمب ها و گلوله ها بوده و هستند اما حالا در قاب دوربین، مجالی برای بیان تلاش ها و فعالیت های مرتبط با زندگی یافته اند. چنین چیزی، پارادوکسی قابل اعتنا در اثر ایجاد می کند که علاوه بر تماشا و شناخت مخاطب از روزمرگی غزه، فکر را نیز درگیر آن سویه پنهان ماجرا یعنی ویرانی خواهد نمود.
آنچه مستندهایی مشابه یا حتی آیتم های خبری کوتاه درباره غزه را از تب و تابِ توجه حداکثری می اندازد، پوشش مداوم فضایی است که سعی بر نمایش تمام جنبه های زندگی نمی کند و صرفا به ویرانی تاکید دارد. آنجایی که هیچ نشانه ای از خود زندگی وجود نداشته باشد و تمام منابع، صرفا ویرانی جنگ را عیان کنند، دیگر با چه تمهیدی می توان در دل جنگ و جنگ و جنگ، ارزش زندگی را بازیافت؟ به نظر «داستان ساحل شرقی» بدین دلیل زندگی را در مرکز توجه قرار می دهد تا اگر صحنه هایی مختصر از بمباران و موشک پرانی در کلیت کار ببینیم، در کنار ارزش زندگی و لذت هایش، درک واقعی تری از هراس جنگ داشته باشیم. بدین صورت مستندساز یا شهروند نمونهی مستند، ابایی ندارد درباره قدرت ارتش اسرائیل اظهارنظر کند یا مستندساز از همجواری ادیان و نمایش یک کلیسا در خاک غزه هیچ ممیزی قائل نیست و یا ابراز قدمت سکونت مسیحیان در این سرزمین پیش از اسلام نیز نکته ای نیست که بخواهد آن را حذف کند.
دانشگاه و تحصیل و تدریس به شکل معمول در حال انجام است. بازارها رونق دارد و مردم مثل همه جای دنیا مشغول گشت و گذار در شهر هستند. قهرمان دوچرخه سواری فلسطین امیدش را برای ورزش از دست نداده و زنِ آشپز، کتاب آشپزی اش را نوشته و آن را معرفی می کند. مرد کارگاه گلیم بافی نیز نسل اندر نسل بدین کار مشغول و کارگاهش نیز با کارگرانش همچنان دایر است. با این حال اینها نیمی از مستند را تشکیل می دهد و آن دوچرخه سوار گرچه در یک آشکارسازی تدریجی در نیمه دوم مستند، به خاطر اصابت گلوله یک پایش را ندارد، اما همچنان با وجود بیان آسیب جنگ وچالش هایش برای اعزام به مسابقات، روی خوش زندگی را کنار نمی نهد. دیگر شخصیت های نیمه ابتدایی مستند نیز در پلان هایی پی در پی در نیمه دوم، رنج هایی را بر می شمرند که نشان از امید به زندگی دارد.
«داستان ساحل شرقی» سعی دارد همجواری ادیان را به نحوی به نمایش بگذارد که دلیل ناآرامی را متوجه سیاست ورزی و نوشتن غلط تاریخ کند. اینجا سرزمینی است که از دیرباز ادیانی مختلف در آن بدون دردسر زندگی می کردند و حالا منطقه ای شده که به دلیل تفسیر سیاسی از دین به یک اسارتگاه مبدل شده است.
راهنمای امتیازدهی
نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید
بدون دیدگاه