هفتمین جشنواره تلویزیونی مستند

جشنواره مستند، جشنواره تلویزیونی مستند، جشنواره فیلم، جشنواره عکس و جشنواره مستند نگاری

نقد مستند «گام های پرواز»

نقد مستند «گام های پرواز»

رحیم ناظریان

وقتی جانعلی تکنسین پرواز بود

ماندگار شدن با یک نقش، تفاوت بسیار زیادی با ماندن در یک نقش دارد. می بینیم که کلمات دو گزاره تقریبا یکی هستند، اما نتایج هر کدام متفاوت است. عباس محبی سوژه مستند «گام‌های یک پرواز» نمونه زنده ای از «ماندن در یک نقش» چه به دلیل تلاش خودش، یا به دلیل شانس، یا به دلیل اعمال نظر دیگران خصوصا تهیه‌کنندگان فیلم می تواند باشد. بازیگر آیتم های طنز رادیو و تلویزیون که «جانعلی» به عنوان یک نقش تیپیکال مربوط به دهه شصت، همچون اجل معلق او را احاطه کرده و همچنان او و استعداد شکوفا نشده اش را تسخیر نموده، سوژه مستند «گام‌های یک پرواز» است.

خلوص و بی پیرایگی مثال زدنی سوژه، مستند را با دلنشینی جالب توجهی همراه نموده و ضعف های اساسی آن را پوشانده است. آنگونه که خود شخصیت، به دلیل همین تواضع، بار مسئولیت ایجاد جذابیت های دیگر اثر را به دوش می کشد. مستندساز زوایای مختلف زیست سوژه را منعکس می کند و با ترتیبی تاریخی، هم زندگی خصوصی و هم زندگی هنری او را شرح می دهد و برای تحقق آن، رو به مصاحبه ای مستقیم چه با خود محبی و چه اطرافیان و همکارانش می آورد. آنچه قرار است در مستندی پرتره در قبال معرفی شخصیتی انجام گیرد به هر نحوی عملی می شود، اما نهایتا خود مستند با در نظر گرفتن استانداردهای این مدیوم دارای فراز و فرودهایی است.

لحظات بسیار زیادی در مستند وجود دارد که میتوانست نسبت به آنچه در نسخه نهایی قرار گرفت مختصر شود. به طور مثال صحنه مربوط به سرکشی سوژه در موزه‌ی پرواز، برای ایجاد این فضا که او علاوه بر امور هنری تکنسین پرواز نیز هست، نه تنها جان کلام را نمی رساند، بلکه تا حدودی بدون هیجان نیز اجرا می شود. مگر نه اینکه شخصیت مورد بحث علاوه بر بازیگری، شغلی مرتبط با هواپیما داشت و این قرابت برای مستندساز عجیب نیز بوده؟ پس چگونه است چنین مساله ای اینچنین بی روح در مستند اجرا می شود؟ «محبی» جز اینکه در این سکانس دور و بر چند هواپیما بچرخد و حرفهایی خاطره گون بزند، چه کار دیگری صورت می دهد؟ به عبارتی از یک طرف خود موضوعِ دو شغل سوژه یعنی بازیگری و تکنسین پرواز بودن که به ظاهر، این دو شغل با یکدیگر سنخیتی ندارد و از سوی دیگر خود موضوع پرواز که می تواند اسمش نیز هیجان انگیز باشد، چنان با کرختی در مستند ارائه می شود که هیچ تب و تابی ایجاد نمی کند. این در حالی است که این سکانس می توانست لااقل با صدایی، پروازی، غرش هواپیمایی، هیجان سوژه در مواجه با طیاره ای و بی نهایت مورد دیگر، از این حالت بی روح خارج شود. این سکانس اساسا می توانست یک جمع بندی برای مستندی باشد که اصرار داشت بگوید سوژه اش دو شغل متفاوت از هم دارد.

مستندساز بر نمایش روزمرگی سوژه نیز با توجه به کلامی که بر زبان می آورد چنان دلچسب عمل نمی کند. به طور مثال گشت و گذار «محبی» در یک پارک و ثبت اعمال معمولی او، هیچ کارکردی جز اتلاف وقت مستند ندارد. یا صحنه کتاب خوانی «محبی» نیز همچنان بی هویت و بی دلیل است. شاهنامه ای را ورق می زند و حرفی درباره اش بر زبان می آورد و بدون مکث، کتابی درباره ملایر را تورق می کند. منظور چیست؟ اینکه «محبی» از هر گونه ای کتاب می خواند؟ کلا کتابخوان است؟ هیچ ایده ای در این شکلِ معرفی وجود ندارد، جز اینکه دوربین در محل زیست سوژه حاضر شده، روشن می شود و بدون ایده پردازی، تصاویری از او ثبت و در تدوین نیز از آنها استفاده می شود.

یکی از پتانسیل های خود سوژه که از دست مستندساز برای پرداختِ بیشتر، در رفته است، ماجرای خود، نقش «جانعلی» است که محبی درباره آن به نکته ای اشاره می کند. آنجا که او با زاویه ای انتقادی شرایطی را برمی شمرد که به واسطه آن، استعدادش در بازیگری مجال نمو نیافت. هر پیشنهاد بازیگری به او، در همان تیپ کلیشه شده خلاصه می شد. مستندساز می توانست حتی بدنه مستندش را بر این نکته بگذارد تا اثری با جذابیت هایی به مراتب فراتر از محصول کنونی ارائه کند. استعدادی که دارای سواد و پتانسیل قابل توجهی برای بازیگری بود و می توانست در اغلب نقش ها ایفای نقش کند با در نظر گرفتن تمامی جوانب، نهایتا یک نقش تیپیکال از او باقی ماند. این نکته ی فراموش شده در ذات سوژه، به نظر دارای وزن خوبی برای پرداخت بیشتر و حتی تبدیل شدن به یک سویه انتقادی داشت که در حد یک اشاره، مستندساز از آن گذشت.

به نقد این مستند چه امتیازی می دهید؟


راهنمای امتیازدهی

نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید

بدون دیدگاه