نقدهای منتشر شده، دیدگاه نویسندگان بوده و لزوماً بیانگر دیدگاه شبکه مستند و جشنواره تلویزیونی مستند نیست.
نقدها بعد از پایان مهلت نظرسنجی منتشر می شود تا در رأی آثار تاثیری نداشته باشد.
این صفحه متعلق به شما مخاطبان جشنواره است، شبکه مستند سیما و دبیرخانه جشنواره تلویزیونی مستند از نقد آثار و دیدگاه شما عزیزان استقبال می کند.
مستند «هونه» سفر به روستایی دورافتاده و به شدت محروم در استان فارس است که ساکنانش از حداقلِ امکانات رفاهی یا زیرساختی و حتا پزشکی برخوردار نیستند و واژه «هونه» نیز به لری به معنی خانه است.
بدون اینکه خود مستند دارای تقسیم بندی مشخصی از نظر روایت باشد، می توان به صورت نامحسوس، سه بخش یا سه قسمت در آن متصور بود. بخش اول سفر خود گروه تولید برای رسیدن به روستایی دورافتاده است و در این بخش معرفی شهرستان و مسیر سخت ارتباطی تا روستا مورد توجه است. بخش دوم خود روستا و به تصویر کشیدن فرهنگ و شکل زیست مردمانش و مشکلات و امکانات محدود آنجاست و بخش سوم درباره معلمی است که و با آوردن پزشکانی از شهر به این منطقه کمک زیادی به بحث بهداشت اهالی می کند. البته این سه بخش به شکل مشخص در مستند جداسازی نمی شود، بلکه می توان آن را به صورت ملموش حس نمود.
با این بخش بندی پنهان، مستند موفق می شود بیننده را تا حد زیادی با مختصات و ویژگی ها، امکانات، فرهنگ، مصائب و رنج ها و به طور کل محرومیت منطقه آشنا سازد. «هونه» با درج قسمت اول، یعنی رجوع اولیه گروه تولید به روستا و طی مسیر در کوره راههایی سخت، بیشتر شبیه به مستندی درباره حیات وحش یا اثری درباره ویژگی های اقلیمی یک منطقه است. بلوط ها، حیوانات، برف، کوهستان و… کلیدواژه این بخش محسوب می شود. در ادامه، مستند رویه ای بوم شناختی در پیش می گیرد. تمام ویژگی های اثری بوم شناختی با پرداختن به مساله روستا، شرایط آب و هوایی، توضیحاتی درباره جغرافیا و مکانی که قرار است گروه تولید در آنجا مستقر شود و آداب و فرهنگ، در این بخش وجود دارد و نهایتا مستند با پرداختن بر معلم روستا وارد سومین فاز اطلاعاتی و محتوایی اش می شود. معلم در یک عمل ایثارگون، چندین پزشک از جمله چشم پزشک و ارتوپد و دندانپزشک را به روستا می آورد تا بلکه دردی از دردها بکاهد.
سوال اینجاست، این تغییر حالتِ سه باره، یک روش برای ارائه ای بهتر است یا «هونه» در روایت پردازی دچار آشفتگی است؟ در پاسخ می توان گفت حتی نمایشِ گزیده ای از یک مراسم عروسی و یا نحوه نان پختن زنان و به تصویر کشیدن کارهای روزمره مردان و زیست کودکان، همگی، نیمه ابتدایی مستند را برای ضرب نهایی آماده می کند. مستندساز نتوانست مستقیم به سراغ ایثار معلم و عمل نیکوکارانه او برود و ما را یک راست با عملی انسانی مواجه کند. تصور فقدان دو بخش ابتدایی یاد شده و پرداختن یکباره بخش سوم، مستند را احتمالا به اثری تمجیدی و تبلیغی از یک فرد مبدل می کرد. در حالت کنونی، مستندساز ریسک تشتت روایت را به جان می خرد تا زمینه ای مفصل و آشنایی کاملی با محیط برای بیننده ایجاد نماید و سپس با پرداختن بر معلم، اعلام کند که در رخوت فراموشی متولی کشوری، تنها خود مردمند که می توانند به داد مردم برسند.
تصاویر تکان دهنده و همراه با بهت کودکان زیر دست پزشکان، این تلقی را ایجاد می کند که انگار این کودکان همچون تمثیل غار افلاطون، آدمهایی هستند که هیچ آگاهی از وجود نوعی دیگر از زندگی در جهان بیرون از روستای کوچکشان ندارند. چیزی تحت عنوان زندگی بهتر یا آسوده تر در قاموس آنان وجود ندارد. معلم در مستند «هومه» یک منجی کوچک و انسانی است که تنها پل ارتباطی این اهالی با جهانی کمی بیشتر متمدن است. معلم شبیه همان کوره راه ارتباطی روستاست که به سختی شبیه به او یافت می شود و خود او نیز باید به سختی دریچه کمک را به سوی اهالی دورافتاده بگشاید.
مستند «هومه» در موضوع و محتوا می تواند مخاطب را به یاد اثر درخشان «آوینی» تحت عنوان « گمگشته های دیار فراموشی» بیاندازد. اثری که برای اولین بار بشاگرد را معرفی کرد و آنجا نیز البته شبیه «هومه» می توان بهت و حیرت را هم در چشم های اهالی و هم مخاطب دید.
راهنمای امتیازدهی
نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید
بدون دیدگاه