نقدهای منتشر شده، دیدگاه نویسندگان بوده و لزوماً بیانگر دیدگاه شبکه مستند و جشنواره تلویزیونی مستند نیست.
نقدها بعد از پایان مهلت نظرسنجی منتشر می شود تا در رأی آثار تاثیری نداشته باشد.
این صفحه متعلق به شما مخاطبان جشنواره است، شبکه مستند سیما و دبیرخانه جشنواره تلویزیونی مستند از نقد آثار و دیدگاه شما عزیزان استقبال می کند.
آشنایی با وجه سراسر مثبتِ زیست یک شخص در یک مستند که سعی دارد ترقی و بالندگی اقتصادی او و خانواده اش را به تصویر بکشد، اگر چه ایرادی قطعی نیست، اما یقینا سدی است تا مخاطب احساس نزدیکی بیشتری با سوژه نکند.
یک بازمانده جنگ که جانباز شیمیایی نیز هست در مستند «از صفر تا صد» زندگی اش را از منظری اقتصادی توضیح میدهد. خاطره می گوید و مراحل مختلف کار و تلاشش را بازگو می کند. مستند به دلیل همین نگاه تکبعدی و زاویهای سراسر تقدیرگونه، به هیچ عنوان راهی به شخصیتپردازی باز نمی کند و کلیت اثر صرفا یک گزارش از زندگی سوژه است که فقط در پایان می توانیم بگوییم او آدمی موفق با تلقی عامیانه است. شخصیت با این روشِ توصیف، در حد یک تیپ باقی می ماند و درونیاتش نیز تا جایی که باعث ایجاد حس نزدیکی با مخاطب شود، بروز داده نمی شود.
شخصیت پردازی آنجایی محقق می شود که تولید کنندهی اثر هنری چه در مستند و یا اثری داستانی، ابعاد مختلفی از کاراکتر را جلوی دید بگذارد یا مخاطب با شخصیتی مواجه شود که دارای لایه هایی رفتاری و کرداری است. نه اینکه با نمایش چنین شخصیتی تک بعدی آنهم سراسر با وجهی مثبت، محال باشد به تولید اثری تصویری درباره یک شخص نائل آمد، بلکه مساله اینجاست پرداختن بر وجوه متفاوت یک کاراکتر واقعی می تواند میزان باورپذیری را بیشتر کند.
در حالت کنونی، مستند «از صفر تا صد» بیشتر از آنکه معطوف بر بازنمایی یک چهره واقعی باشد، یک کپی مو به مو از ظواهر است. حتی این انسان هیچ چالش یا اندوهی ندارد یا موضوعی نیست که به خاطر آن، برای لحظاتی وجهی متفاوت از روی سراسر امیدوارانه او نمایان شود.
به طور مثال شیمیایی بودن شخصیت محوری اگر در ابتدای مستند عنوان شد، آیا در طول روایت گری او از زندگی خودش، نباید هیچ چالشی ایجاد می کرد؟ اینکه می گوییم چنین آثاری صرفا یک گزارش هستند و کارگردان جز یک مجری که بدون خلاقیت سعی در ثبت و نمایش رویدادی دارد، بدین دلیل است که به طور مثال، موضوع شیمیایی بودن فقط در ابتدای مستند بیان می شود تا فقط یک خبر به بیننده داده شده و در ورای آن هیچ کارکردی وجود نداشته باشد. کجای مستند می توان چالش شیمیایی بودن را حس کرد و شخصیت نمونه را درگیر این مساله دید؟ هیچ جا! قرار بر این است که در گزارش مستندساز ما باخبر شویم که او شیمیایی بوده و حالا با وجود آن مساله، همچنان برای ترقی اقتصادی تلاش می کند. آیا مستندساز نمی توانست با درج لحظاتی یا سوالی یا نکتهای یا فقط یک پلان کوتاه، دنیای شخصیتش را در قبال مشکلاتش رنگین تر جلوه میدهد؟
عدم خلاقیت در جایی دیگر از مستند برجسته تر است. آنجایی که حاج محمود با تکه چوبی، خطوطی روی زمین می کشد تا مخاطب را با مختصات املاک یا نقشه مستغلاتش آشنا کند. چنین چیزی حتی اگر یک بار اتفاق می افتاد قابل درک بود، اما در تدوین، این سکانس تکه تکه شده و در زمانی دیگر از مستند نیز درج می شود. چنین تمهیدی به جای اینکه یک بیان ساده برای اطلاع رسانی باشد، یک ساده انگاری در جهت رفع و رجوع ماجراست.
به نظر سوژه و خود شخصیت محوری دارای پتانسیل خوبی برای پرداختی همه جانبه است، اما فاز تمجیدی مستندساز امکان رودرویی بی تعارف را از او سلب نموده است. باقی زمان مستند نیز سراسر خاطره گویی است. به عبارتی جز دقایق ابتدایی مستند که ورود گراز به باغ را نشان می دهد و حاوی هیجانی تصویری است، باقی اثر بدون هیچ پستی و بلندی چه در شخصیت پردازی و چه در شکل روایت پیش می رود.
راهنمای امتیازدهی
نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید
بدون دیدگاه