هفتمین جشنواره تلویزیونی مستند

جشنواره مستند، جشنواره تلویزیونی مستند، جشنواره فیلم، جشنواره عکس و جشنواره مستند نگاری

نقد مستند «جوانمرد»

نقد مستند «جوانمرد»

رحیم ناظریان

روایاتی موازی از یک قتل

مستند به ماجرای قتل مردی به نام حمیدرضا الداغی ساکن سبزوار می پردازد که در اردیبهت 1402 در حین دفاع از دختری جوان با ضربات چاقوی دو مهاجم کشته می شود. با وجود اینکه تولید مستند، روزهای اندکی پس از وقوع قتل انجام می گیرد و فاصله زیادی بین واقعه و تصویربرداری نیست، همچنان رازآلودگی ماجرا پابرجاست و سوالات زیادی وجود دارد تا درباره آن مشتاقانه به تحقیق پرداخت. از سویی دیگر، زمان مناسب تولید مستند این فرصت را نیز در اختیار مستندساز قرار می دهد تا حواشی پیش آمده در قبال مقتول را رصد نماید. از این جهت که انواع اطلاعات و اظهارنظرها و مطالبات در رسانه هایی متفاوت، پیرامون سوژه روی می دهد که می طلبد یک بار به صورت مستقیم از تمام شاهدان جویای نظر شویم.

در مستند «جوانمرد» نیز روش مستندساز بر ثبتِ آرایی مستقیم است. به عبارتی تولیدکننده بدون واسطه قصد دارد مخاطب را با واقعه رودررو نماید که همین مساله سبب می شود تا میزان باورپذیری اثر بیشتر گردد. موضوع بسیار مهم، نوع نگرش خانواده‌ی حمیدرضا الداغی و اطلاعاتی است که بدون ممیزی بیان می کنند. می توان دیدگاه آنان را سندی برای تشخیص واقعی هویت مقتول دانست و حاشه هایی که برای او شکل گرفته را بی اعتبار قلمداد نمود.

مستند تلاش بسیار زیادی دارد تا اثرش را به عنوان یک تحقیق میدانی در قبال کشف واقعیِ ماهیت شخصیت اصلی، حفظ نماید. مستندساز کاری به القابی که هم می تواند از یک سو افتخارآمیز و یا از سوی دیگر کوبنده باشد، ندارد و آنچیزی که به شدت دارای اهمیت است، لایه برداری از ذات شخصیت محوری، بدور از تمامی حاشیه هاست. مصاحبه با مادر، خواهر و دختر حمیدرضا الداغی کمک بسیار زیادی می کند تا از میان برداشت هایی مختلف از خود سوژه، واقعیت را درک نمود. لااقل دو زاویه برای ماهیت سوژه در میان اخبار یا تلقی جامعه نسبت به او، می توان متصور بود. یکی اینکه عمل او برای مداخله در واقعه، ماهیتی دارد مبنی بر «مامور بودنِ او برای انجام وظیفه‌ای مکلف شده» و دیگری «انجام وظیفه ای انسانی توسط او در قبال تعرض به یک دختر». به عبارتی مستند تلاش دارد در میان دو دیدگاه یاد شده، از منظر خانواده، آنکه دارای تناسب بیشتری با خصوصیات سوژه است را عیان کند. چنین زاویه ای از جانب مستندساز علاوه بر احترام به خود سوژه و خانواده اش و بیان حقایق به صورت بی واسطه، یقینا باورپذیری مستند را دوچندان خواهد نمود.

مستند «جوانمرد» روایتی خطی و ملموس دارد. ابتدا واقعه را با کمک تصاویری که از دوربین های مدار بسته‌ به دست آمده نشان می دهد تا مخاطب از همان آغاز، خودِ رویداد را بدون کم و کاست، با وجود خشونت حاکم بر آن مشاهده کند. سپس سوالاتی را بنا بر همان تصاویرِ مستند، طرح می کند و با طرح همین سوالات است که روایت سر و شکل منسجمی می یابد و حتی تعلیقی نیز برای کشف آن در مخاطب شکل می گیرد. سوالات از این قرار است که اساسا چرا قاتلین با دختری که یکی از اضلاع ماجراست و او را می شناسند، آنچنان خشونت بار برخورد می کنند؟ یا دلیل مشاجره قتللین با دیگر دوستانشان چیست؟ یا چه اتفاقی افتاد کار به چاقوکشی کشید؟ یا چرا دخترها پس از دیدن چاقوکشی پا به قرار می گذارند و با خود ارازل متواری می شوند؟ چنین سوالاتی با سوالی دیگر که در روز خاکسپاری شکل می گیرد کامل تر می شود. اینکه در روز تشییع، چرا دختر خود مقتول و دختری که با قاتل روابطی داشت، حضور نداشتند؟ سوالات، کشش روایی مستند را ایجاد می کند و مستندساز، تمایلی نشان نمی دهد تا بلافاصله پس از طرح سوال، به آنها، پاسخ دهد. همین مکث در پرداختن به جواب ها سبب می شود تا مخاطب منتظر بنشیند و در حد فاصل طرح سوال تا شروع سکانس هایی که قرار است پاسخ ها را ببیند و بشنود، درباره زوایای پنهان شخصیتِ محوری اطلاعاتی به دست بیاورد.

جز خانواده، شاهدینی که در صحنه قتل حضور داشتند نیز جلوی دوربین مستندساز قرار می گیرند. افرادی همچون صاحب کافه‌ی روبروی مکان قتل، یا موتورسواری که الداغی را برای انتقال به بیمارستان یاری نمود. این افراد نیز همچنان بدون واسطه دقیقا اطلاعاتی منطبق با تصاویر دوربین های مداربسته ارائه می کنند و تنها روایتشان از زاویه دید خودشان است. مستندساز برای رساندن روایت به نقطه اوج، در سکانس های پایانی، خود قاتلین را جلوی دوربین می نشاند و آنها نیز روایت خودشان را بدون کم و کاست بیان می کنند. این چندگانگی در روایت نیز در راستای همان هدف اولیه مستندساز خواهد بود. اینکه او جز اتکا بر خود واقعه و نظر آنهایی که اظهارنظرشان منافاتی با حقیقت ندارد، به هیچ عامل دیگری توجه نمی کند. مستند نمی خواهد تفسیری شخصی یا اعمال شده از رویداد باشد، بلکه صرفا شرح مو به موی خود واقعه و پرده برداری از آن است.

آنچه در پایان مستند حائز اهمیت است و تنها تفسیر شخصی تولید کننده می تواند باشد و البته با این وجود قابل پذیرش نیز هست، جستن و معرفی عوامل تقصیر است. اینکه در قبال شکل گرفتن چنین واقعه دلخراشی چه زمینه ها یا دلایلی می تواند وجود داشته باشد؟ دو دختری که همراه قاتلین بودند به دلیل داشتن روابطی پرخطر، خود قانون که فردی در رسته اراذل با سابقه جرمِ قتل را رها می کند، رهگذرانی که با وجود دیدن چاقو عملی بازدارنده انجام نمی دهند و بی تفاوتند، قاتلی که سواد و خانواده ای که او را تربیت کنند، ندارد اما چاقو دارد و… عواملی است که می توان در لا به لای آنها ماهیت ماجرا را بهتر درک نمود و پی به عملی انسانی برد که سوژه در قبال یاری رساندن به هم نوع انجام داده است.

به نقد این مستند چه امتیازی می دهید؟


راهنمای امتیازدهی

نقد و نظر خود را برای ما ارسال کنید

بدون دیدگاه